یحیای مقاومت! وقتی محتویات لباست را دیدم؛ تفنگ با چسب‌ بسته شده ات را دیدم! کنار آن ادواتِ نظامی کُهنه، تسبیح و کتاب دعایت را دیدم؛ اشکم بی‌اختیار جاری شد... حقا تو در عین اقتدار مظلوم بودی! مگر نمی‌گفتند؛ سُنی هستی؟ تسبیح حضرت زهرا در وسایلت چه می‌کرد؟ مگر یاوه‌گویان نمی‌گفتند حماس و فلسطینی‌ها جملگی ناصبی‌اند و دشمن علی؟ تو که با وُسع ناوسیع خود، کربلا آفریدی و شدی خوار کننده اسرائیل و یزیدیان زمانت! اصلا مگر نمی‌گفتند: جاسوس اسرائیل هستی یا در سرزمین دگر پناهنده شده‌ای یا ته تونل پشت مُشتی گروگان پناه گرفته‌ای؟ پس اینطور شیرمردانه در میانه‌ی میدان چه می‌کردی؟ یحیا! وقتی خبر فتحی شقاقی آمد؛ دست تو و بچه‌رزمنده‌های حماس، جز چندقطعه سنگ نبود... اما امروز که حماسه‌ی شهادتت در عالم پیچید؛ همه دنیا حماس را به بُرد موشک‌هایش می‌شناسند؛ به نهضتی که دنده عقب ندارد! به کینه‌ی اسرائیل در دل تمامی بچه‌ عرب‌های فلسطینی... محمد هادی طاهریان https://eitaa.com/Bayynat