ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم
تو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظری
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت میکنم
گَه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گَه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دَم چرا آسیب بر دل می زنم
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم
دوری به تن لیک از دلم اندر دل تو روز نیست
زان روزن دزدیده من چون مَه پیامت می کنم
ای چاره در من چاره گر حیران شو و نظاره گر
بنگر کز این جمله صُوَر این دَم کدامت می کنم
https://eitaa.com/Bayynat