[شبلی] یک بار چند شبانروز در زیر درختی رقص می کرد و می گفت:"هو هو هو." گفتند: "این چه حال است؟" گفت: "این فاخته بر درخت می گوید: کوکوکو، من نیز موافقتِ او را می گویم هو هو هو." تا شبلی خاموش نشد فاخته خاموش نشد.
🔸تذکره الاولیاء، عطار نیشابوری، تصحیح استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، ص ۶۷۰
https://eitaa.com/Bayynat