#الفبای_حقکُشی
- خانم "الف" به بانک میرود. نوبت میگیرد.
شمارهاش ۱۳۵ است.
همانجا دوستش را میبیند که سه ساعت زودتر از او آمده و دو شماره در دستش دارد. یکی ۲۴ و یکی ۲۵.
شماره ۲۵ را از او میگیرد و کارش را زودتر از ۱۱۰ نفر دیگر انجام میدهد و خوشحال بانک را ترک میکند!
- آقای "ب" راننده تاکسی است.
هر روز دقایقی را فریاد میزند تا مسافرانش تکمیل شده و حرکت کند.
امروز باران شدیدی میآمد.
آقای "ب" کسی را سوار نمیکرد و میگفت که فقط دربست میرود!
- خانم "پ" پنجره را باز میکند و زیرسفرهای را داخل کوچه میتکاند!
- آقای "ت" در اتوبان میبیند که همه ماشینها در ترافیک سنگینی هستند. وارد شانه خاکی میشود و از چند صد نفر جلو میزند و بعد به داخل صف ماشینها میآید!
- خانم "ث" فروشنده است.
کیفی میفروشد با قیمت ۲۰ هزار تومان، توریستی از همه جا بیخبر میآید که کیف را بخرد. قیمت را می پرسد. در جواب میشنود:
۶۰ هزار تومان!
- آقای "ج" کارمند است. در ساعتی که اوج کار است و مراجعین صف کشیدهاند، در اتاقش را بسته، چایی میریزد و مینشیند کنار همکارش برای گپ زدن!
+این مثالها را تا آخرین حرف الفبا هم میشود ادامه داد!
یک لحظه با خودمان رو راست باشیم و بپذیریم که همه ما به اندازه "توانمان" متجاوزیم و دیکتاتور و ضایع کننده حق دیگران!
https://eitaa.com/Bayynat