▪️رفته بودم سوی قبرستان شهر هر که را دیدم سوا خوابیده بود ▪️در کنار یکدگر  ریز و درشت هر کسی در زیر پا خوابیده بود ▪️خاک بر سر بود در گل هر کسی بی غذا و بی هوا خوابیده بود ▪️دلبر از عاشق جدا خوابیده و عاشق از دلبر جدا خوابیده بود ▪️پهلوانی با همه کوپال و یال بی‌توان و ادعا خوابیده بود ▪️آن‌که دورش بود ده‌ها پاچه‌خوار زیر گل در انزوا خوابیده بود ▪️قلدری که حق ما را خورده بود مرده با نفرین ما خوابیده بود ▪️آن‌که جر می‌داد خود را با صداش زیر سنگی بی‌صدا خوابیده بود ▪️یا فقیری مرده بود از گشنگی در کنار اغنیا خوابیده بود ▪️آن‌که می‌چربید نازش در جهان بی‌لحاف و متکا خوابیده بود ▪️سوختم وقتی که دیدم تاجری در کنار یک گدا خوابیده بود ▪️با همه مال و منالش طفلکی مثل آن یک لا قبا خوابیده بود ▪️ظالم و مظلوم هم در یک ردیف رعیتی با کدخدا خوابیده بود ▪️زور می‌زد آن‌که عمری در معاش ساکت و بی‌اشتها خوابیده بود ▪️دوست با دشمن همه در زیر خاک با غریبی آشنا خوابیده بود ▪️حاکمی که امر دایم می‌نمود زیر گل بی‌اعتنا خوابیده بود ▪️دختری که از همه دل می‌ربود در کنار مورها خوابیده بود ▪️آن‌که عمری حق و ناحق می‌گرفت رشوه و مال ربا، خوابیده بود ▪️سارقی که مال مردم می‌ربود دست خالی در عزا خوابیده بود ▪️پس دو دستی بر سر خود کوفتم چون‌که دیدم هر که را خوابیده بود ▪️گوشه‌ای دیدم فهندژ هم غریب توی قبری بی‌نوا خوابیده بود اسدالله فهندژ سعدی (بلبل شیرازی) https://eitaa.com/Bayynat