فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفاقت تا بهشت خاطره شهید از شهید بی‌سر یک فرمانده گردان به نام ماشاالله رشیدی داشتیم، شب عملیات کربلای ۵ می‌خواست وارد عملیات شود؛ دم خط به سنگر من آمد؛ گردان هنوز نرسیده بود، او موضوعی تعریف کرد. رشیدی فرمانده گروهانی، به نام زکی‌زاده داشت که دو روز پیش شهید شده بود؛ رشیدی می‌گفت: من و زکی‌زاده با هم عهد بستیم که هر کدام از ما زودتر شهید شد، وارد بهشت نشود، تا دیگری بیاید🍃🌸 دیشب زکی‌زاده را خواب دیدم که به من می‌گفت: «ماشاءالله مرا دم در نگه‌داشتی چرا نمی‌آیی؟!» وقتی رشیدی این موضوع را تعریف کرد، فهمیدم که به زودی شهید می‌شود؛ او را نگه‌داشتم. اما رفت و درگیر خط شد؛ بلافاصله هم شهید شد. بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca