*﷽* بعد ظهر یکی از روزهای اواخر دی ماه ۱۳۶۴ برای بازدید از تمرین گردان به مقر بچه ها به یکی از روستاهای اروند کنار رفتم. جلسه ای داشتیم و بعد از جلسه و نماز ؛ گردان تمرین را شروع کرد. ساعت یک بامداد بچه ها بعد از تمرین از بهمن شیر بیرون آمدند و به ساختمان های مخروبه ای که برای گردان در نظر گرفته شده بود ، رفتند تا بعد از تعویض لباس غواضی ، استراحت کنند. کمی بعد صدایی از نخلستان به گوشم خورد.آهسته به طرف صدا رفتم.حاج احمد امینی پشت یکی از نخل ها نشسته بود. صدای راز ونیازش می آمد. آن طرف تر علی عابدینی نماز شب می خواند. همین طور که از دور نگاه می کردم کم کم بقیه بچه های گردان آمدن... بعد متوجه شدم کار هرشب آن ها همین است و مطمئن شدم با این دعاها خط دشمن را می شکنند. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin