*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
در دمشق بودم که پیغام دادند به حماه حمله شده و خودت را به آن جا برسان...
خودم را به حماه رساندم و رفتم روی تل زین العابدین. حاج قاسم هم آنجا حضور داشت...
ژنرال های سوری هم اطراف حاجی حضور داشتند. آن ها در نهایت ادب و ارادت، متواضعانه چشم به حاج قاسم دوخته و منتظر بودند که ایشان چه می گوید...
ایشان خطاب به همه گفت: از امشب ابو حسین نیروهایش را می آورد و برای کمک و پشتیبانی از شما در این جا مستقر خواهد شد. محکم باشید و بجنگید. ان شاالله با ورود ابوحسین، حماه سقوط نخواهد کرد.
یکی از ژنرال ها برگشت و گفت: حاج قاسم! ما به شما و حرف هایت اعتماد داریم، اما ابو حسین باید بگوید می خواهد چه کار کند؟
حاجی رو کرد به من و گفت: بلند شو حماسی جوابش را بده.
ایستادم و بعد از بسم الله الرحمن الرحیم، با دست محکم به سینه کوبیدم و محکم گفتم: بنا به فرمان فرمانده ی عزیزم، از این به بعد حماه تهران من است.
بیان همین جمله، فرماندهان سوری را اقناع کرد و راضی شدند.
یادم هست پایان جلسه حاج قاسم با خنده به من گفت: عجب حرفی زدی ابو حسین!!
🎤سرداررحیم نوعی اقدم
📚: متولد مارس
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin