#خاطرات_سردار
سالی که قرار بود حاج قاسم فرمانده نیروی قدس شود، من سرپرست قرارگاه پشتیبانی نیروی قدس بودم آن زمان در حوالی محل کار ما هنوز ساختمانهای جدید ساخته نشده بود یگانی به غیر از یگان ما آن جا نبود.
به همین خاطر اکثر ماشینهای مجموعه خودمان را میشناختم یک روز ساعت 6 صبح یک رنوی پلاک سپاه در نزدیکی مجموعه دیدم ماشین غریبه بود، کنجکاو شدم سرعت را زیاد کردم وقتی نزدیک رنو شدم دیدم یک سرباز پشت فرمان است و در کنار راننده هم حاج قاسم نشسته بود.
سلام و احوالپرسی کردیم به حاجی گفتم: اینجا چی کار میکنید؟ گفت: شجاعی میخواهم بروم دفتر آقای وحیدی با ایشان کار دارم.
اینجا کجاست؟ توی این بیابان گیر افتادیم!
گفتم همراه من بیایید، به رانندهات بگو برود من خودم شما را میرسانم.
وقتی رسیدیم دفتر آقای وحیدی به بچههای دفتر گفتم که هر وقت حاج قاسم کارش تمام شد به من اطلاع بدهید تا ایشان را برسانم.
بعد از حدود دو ساعت از دفتر آقای وحیدی تماس گرفتند و گفتند سردار سلیمانی کارشان تمام شده است. من هم دنبال آقای سلیمانی رفتم. آن روز مثل الان نبود که قبل از انتصاب مسئولین شایعهها بپیچد. از طرفی نیروهای مسلح هم دنبال شایعات نبودند وقتی از دفتر آقای وحیدی برمیگشتیم به حاج قاسم گفتم: حاجی خیر باشه، این طرفها آمدی؟
حاج قاسم گفت: قرار است بیاییم اینجا خدمت کنیم به حاج قاسم گفتم قرار است فرمانده بشوی؟
حاجی جواب داد: حالا ببینیم چی پیش میاد! بعد از یک ماه باخبر شدیم که حکم فرماندهی نیروی قدس برای حاج قاسم سلیمانی صادر شده است.
بعد هم مراسم معارفه با حضور فرمانده وقت ستاد کل نیروهای مسلح و سایر و سایر فرماندهان رده بالا انجام شد.
راوی: سردار شجاعی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin