لحظه دیدار تو... همسر شهید مدافع حرم روز اعزام 🌷🌷🌷 خدایا چه لحظات سنگین و گران قیمتی فقط گریه پشت گریه پویا اما حرف می‌زد می خندید و من را با کلام زیبایش آرام می‌کرد گفت: خانم توکلت به خدا باشه‌ من دوست دارم عمر نوح را بکنم‌ اما محبت و عشق به اهل بیت آرام و قرار و از من گرفته لحظه آخر گفت: خواهش می‌کنم گریه و بی‌تابی نکن تا من با خیالی آسوده، به کشتن این حرامی‌ها فکر کنم آن روز ریحانه خواب بود که همسرم بیدارش کرد او را با خودش به بیرون از خانه برد ۴۵ دقیقه‌ای طول کشید تا به خانه بازگشتند یک شاخه گل رز خریده بود با ریحانه به من داد احساس کردم آخرین محبت‌هایش را می‌خواهد در حقم تمام کند و در حال وداع با من است گفت: خیلی دوستت دارم فراموش نکن… من هم زدم زیر گریه پویا فقط لبخند بر لب داشت که حال من از این بدتر نشه بعد گفت: مراقب خودت و ریحانه باش.... به ریحانه گفته بود که مراقب خودت و مامانت باش خون تو که از خون رقیه (س) سه ساله حسین (ع) پر رنگ‌تر نیست ان‌شاالله حضرت رقیه (س) نگاه ویژه به تو خواهد داشت لحظه خداحافظی آخر ریحانه گریه می‌کرد اما او سوار ماشینش شد و رفت... 🕊🕊🕊 شهادت یکم آبان ماه @Beyzai_ChanneL