.
💠 بیست و هفتم:
🌷محمودرضا با اینکه از نظر سنی از من کوچکتر بود ولی حریمی داشت که من زیاد نمیتوانستم از این حریم عبور کنم و به او نزدیک شوم. با اینکه بسیار اهل شوخی بود؛ با دوستان، همرزمان و همکارانش در محیط کار بسیار شوخی میکرد ولی هیچوقت با من شوخی نکرد و یکی از چیزهایی که درمورد او برایم عجیب بود، همین مورد بود.
هیچوقت برای من لطیفه تعریف نکرد، شوخی نکرد، ادب خاصی داشت... البته این ادب فقط نسبت به من نبود. نسبت به همه بزرگترها، خصوصا پدر و مادرمان همینطور بود.
پدرم گاهی گلایه داشت که چرا او به کرات در حالتی که نزدیک به رکوع بود، خم میشد و دستشان را میبوسید. پدرم بارها به او گفته بود این کار را نکند.
مؤدب و با تقوا بود و حریم خاصی داشت که من به عنوان برادرش تا حدی میتوانستم به او نزدیک شوم و بیشتر از آن از او حیا میکردم. از نظر معنوی سلوک دائمی داشت که البته کاملاً مکتوم بود و آن را کتمان میکرد اما این سلوک در حرکات، سکنات و گفتارش ظهور کرده بود، حریمی که دورش ایجاد شده بود به خاطر همین سلوک معنوی بود که داشت.
🌸چیزی که موجب ظهور شخصیت معنوی او بشود، در گفتار و رفتارش به هیچ وجه نمود نمیکرد. تا حدی که وقتی از مسائل معنوی صحبتی میشد، به شوخی میگرفت و یا سکوت میکرد.🌸
خیرگزاری تسنیم
#برای_محمودرضا
☝️🏻☝️🏻 تعقیب سلسله ی خاطرات
کپی مطلب با ذکر صلوات برای شادی روح شهید بیضائی عزیز، بلامانع است.
@Beyzai_ChanneL