همان گونه كه در داستان «ياران روز شنبه» گذشت، عدّه اى از آنها اسير هوا و هوس شده و دست به حيله شرعى زدند. بدين مناسبت، بحثى هر چند فشرده پيرامون حيله و كلاه شرعى لازم است؛ توجّه فرماييد: حيله در اصل به معناى چاره جويى است، كه گاه مثبت است و گاه منفى.
الف) حيله هاى منفى
حيله منفى در جايى به كار مى رود كه شخص مى خواهد حقّى را باطل يا باطلى را حق جلوه دهد؛ مانند كارى كه نمرود طغيانگر در برابر استدلال هاى
قوى حضرت ابراهيم عليه السلام انجام داد. نمرود به حضرت ابراهيم عليه السلام گفت: اين خدايى كه مردم را به پرستش او دعوت مى كنى كيست؟
حضرت فرمود: خداى من كسى كه جان انسانها را مى گيرد و به آنها جان مى دهد «يُحْيِى وَيُمِيت» نمرود گفت: من هم جان مى دهم و جان مى ستانم.
سپس دستور داد دو زندانى محكوم به اعدام را حاضر كردند، يكى را آزاد كرد و ديگرى را گردن زد! [۱] نمرود براى اين كه حق را باطل جلوه دهد به اين چاره جويى منفى و كلاه شرعى متوسّل شد؛ هر چند حضرت ابراهيم پاسخ ديگرى داد كه او مات و مبهوت شد «فبهت الذى كفر» حضرت فرمود: خداى من كسى است كه هر روز خورشيد را از مشرق مى آورد و در مغرب پنهان مى كند.
اگر راست مى گويى كه تو خدايى، كارى كن كه فردا خورشيد از مغرب طلوع و در مشرق غروب كند. نمرود با شنيدن اين استدلال قوى، محكوم و منكوب و مبهوت شد. [۲]
خلاصه اين كه حيله منفى در جايى به كار مى رود كه مى خواهند حقّى را باطل، يا باطلى را حق كنند.
----------
[۱]: سوره بقره، آيه ۲۵۸.
[۲]: سوره بقره، آيه ۲۵۸.
•✾📚
@Dastan 📚✾•