📚 داستان های آموزنده 📚
💔خرما گرفته بود دستش به تک تک بچهها تعارف میکرد. گفتم:«مرسی» گفت:«چی گفتی؟» گفتم:«مرسی» ❤️🔥ایستاد و گفت:«دیگه نگو مرسی؛ بگو خدا پدر مادرت رو بیامرزه.» 🥀به یاد شهید معزز حاج احمد متوسلیان ✾📚
@Dastan
📚✾