داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 #رمان_فصل_آخر #قسمت_بیست_چهار دیگه بغضم ترکیده بود و داشتم آروم اشک می‌ریختم، بین گر
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 (امیر) امروز باید با شیده حرف بزنم، باید بفهمم حرف فلور درست بوده یا نه، امتحان تموم شد البته فقط برا منو شیده، شیده اول از همه برگشو دادمنم با اینکه چنتا سؤال ننوشته بودم برگمو دادمو پشت سرش، رفتم بیرون، روی یکی از نیمکت‌های محوطه نشست، فکر کنم منتظر فلور بود، رفتم سلام کردموباکمی فاصله کنارش نشستم. من: امتحان چطور بود؟؟ شیده: من فرصت نکردم خیلی بخونم ولی درکل بدنبود خوب بود من: تو نگی خوب بود کی بگه شاگرد اول؟؟ شیده: تیکه نندازاونقدا نخونده بودم من: ای جونم، باشه قبول بعد از چند ثانیه سکوت گفتم: میشه یه سؤال بپرسم؟؟ شیده: از کی تا حالا برا سؤالات اجازه می‌گیری؟ من: بده میخوام مؤدب باشم؟ شیده: آخه بهت نمیاد من: دستت درد نکنه یعنی تو طول این 3 سال انقد بی ادب بودم؟ شیده: خب حالا، سوالتو بپرس الان فلور میاد باید برم من: فلور الان بیاد؟!!!!! اون بدتر ازمن یه خنگیه تا مراقبارو نفرسته خونشون خودش از جلسه بیرون نمیاد شیده لبخند کم رنگی زد آخه حرفم بی ربط نبود کل کلاس میدونستن فلور آخر از همه برگشو میده، با لبخندش یکم جرات گرفتمو سوالمو پرسیدم من: شیده تازگیا اتفاقی افتاده؟ شیده: چطور مگه؟ من: آخه خیلی پریشونی، وقتی اینجوری می‌بینمت نگران میشم شیده: تو چرا باید نگران من بشی؟ من: چراشو خودت میدونی، نگران میشم چون دوست دارم، توام نمیتونی بگی نداشته باش چون دست تو نیست شیده: من فقط میگم خودتو الاف نکن وقتی،می‌بینی حست یه طرفس چرا انقد کشش میدی؟ من: شده یبار جدی به من فکر کنی؟ پیش خودت سبک سنگین کنی ببینی دلیل این همه نفرتت از من چیه، من چه بدی در حقت کردم؟ شیده: من از کسی متنفر نیستم من: اولاً من کسی نیستم امیرم همون که 3 ساله میگه دوست دارم اما یبارشم جدی نگرفتی دوما این رفتار تو اگه تنفر نیست پس چیه؟ شیده: فک کن یجور بی تفاوتی، من: دیگه بدتر چرا باید نسبت به من بی تفاوت باشی؟ منکه همه لحظه هام به یاد تو میگذره، اصلاً توروخدا بهم بگوچطور میشه یکی یکیو انقد دوس داشته باشه ولی اون یکی انقد راحت بگه من بی تفاوتم؟ حواسم به شیده بود جمله آخرم اشکو تو چشماش آورده بود ولی مطمئن بودم دلش برا من نسوخته، پس دلیل این بغض آشکار چی بود؟؟؟ یاد حرف فلور افتادم، یچیزی مثل سوت توسرم صدا کرد، یعنی حقیقت داشت؟؟ با لحنی که خود به خود بخاطر اضطراب آروم شده بود گفتم: نکنه یکی دیگه رو دوس داری؟ سوالمو که پرسیدم چند ثانیه‌ای به چشمای هم خیره شدیم وقتی پلک زد یه قطره اشک از چشمش افتاد، سرشوپایین انداختو زیر لب گفت: داشتم،،،، تو کمتر از یک ثانیه تپش قلبم نامنظم شد، بیقراری کل وجودمو گرفت، نفس کشیدن برام سخت شد، انگار یکی با ده تا ناخونش به گلوم چنگ مینداخت، درست بود شیده یکی دیگه رو دوس داشت و حالا هم ازش نا امید شده، شاید هر کسی جای من بود ازاینکه رقیبش به هر دلیلی کنار رفته خوشحال می‌شد اما من که همیشه خودمو مالک شیده میدونستم با فهمیدن اینکه به کسی دیگه فکر می‌کرده هیچ حسی جز شکستن نداشتم، شکستن قلبم، غرورم، حتی غیرتم. بلند شدموبدون هیچ حرفی ازش دور شدم... @dastanvpand ادامه دارد.......... 🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌸🌼🌸،