#پارت74 رمان یاسمین
كاوه دنبالش كرد كه بگيره و بزندش . ناي حرف زدن نداشتم چه برسه كه جلوش رو بگيرم . راستش دلم مي خواست خودم حالش
. رو جا بيارم
. وسط راه سيامك رو ول كرد و بطرف من اومد
كاوه – چي شد بهزاد ؟ سالمي ؟
. با هر بدبختي بود از جام بلند شدم سيامك اون طرف سالن واستاده بود و مي خنديد
!سيامك – اينو از تو فيلم تنها در خانه ياد گرفته بودم عمو
: كاوه دست كشيد روي سراميك هاي كف سالن و بعد گفت
بال بال بزني بچه ! انگار وازليني چيزي ماليده اينجاها . ديدم قبل از اومدن تو كمي ساكت شده و سرش اين طرفا گرمه نگو پدر -
. سگ داشته وازلين ها رو ميماليده اينجا ها
: در حاليكه پشتم درد گرفته بود گفتم
پدر و مادرش كي ميان كاوه ؟-
! كاوه – چه ميدونم ، بايد ديگه پيداشون بشه . ببين چه چشماي شيطوني داره پدر سگ
. سيامك – پسرخاله كاوه به من ميگي پدر سگ ؟ بابا اينا بيان بهشون ميگم
نه عزيزم ، به خودم ميگم . من غلط بكنم به شما كمتر از گل بگم . اما بر پدر و مادرش لعنت اگه يه دفعه ديگه يه دقيقه تو –كاوه
! سيامك – پسر خاله كاوه ، امروز بهم خيلي خوش گذشته از كارتون و شهر بازي هم برام بهتر بوده! رو نگه داره
. من و كاوه نگاهي بهم كرديم و هر دو خنديدم
كاوه – اصال يادم رفت ازت بپرسم خونه ستايش اينا چه خبرها بود ؟
! اصال خودم يادم رفت براي چي اومدم اينجا-
بچه نيست كه ، شهاب سنگه .مثل آذرخش مي مونه . هر جا بيفته همه چيز رو نابود ميكنه . چطوره يه دفعه پرتش كنيم –كاوه
. خونه خاله فرنوش ؟ شايد بخوره بغل پاي بهرام و مشكل تو حل بشه
. گناه دارن بدبختها . اين مجازات براشون ديگه خيلي زياده-
كاوه – پاشو بريم تو حياط برام تعريف كن ببينم چه خبرها شد خونه فرنوش اينا ؟
ما بريم كي مواظب اين بچه اس؟-
كاوه – مگه تا حاال ما اينجا بوديم تونستيم جلوش رو بگيريم ؟
: در همين موقع خدمتكار كاوه اينا اومد توي سالن و هراسان گفت
.كاوه خان ، آقا سيامك نميدونم چي توي شيشه ماهي ها ريخته كه رنگش گلي شده ! به گمانم دواگلي ريخته توش-
. بطرف آكواريوم بزرگي كه توي بالكن طبقه باال بود رفتيم . تمام آب قرمز شده بود و ماهي ها همه مرده بودن
واي واي ! بيچاره شدم ! حناق 04 ساعته بگيري بچه كه بدبختم كردي . بابام عاشق اين ماهي ها بود . حاال وقتي بياد –كاوه
ميگه پسر تو عرضه نداشتي 0 ساعت يه بچه رو نگه داري ؟
. بابا ورش دار اين خمسه رو ببريمش تو حياط كه كمتر خرابي به بار بياره-
. كاوه – ديگه چه فايده داره ؟ حاال كه ديگه از اينجا جز ويرانه اي باقي نمونده . مادر بدبختم بايد تمام جهيزيه شو دوباره بخره
! عجب بچه شيطوني يه ها-
كاوه – حاال بازم شعار ميدي كه تو بلد نيستي با بچه ها چطور رفتار كني ؟
. حاال بريم پايين مواظب باشيم يه گند ديگه باال نياره-
. هر دو تند اومديم پايين . سيامك رفته بود آروم روي يه مبل نشسته بود
! كاوه – بهزاد مواظب باش . اين جونور هر وقت ساكت مي شه يه كاري كرده
! نكنه يه تله انفجاري يا يه مين صد نفري جلوي پامون كار گذاشته باشه
سيامك خان چرا يه دفعه ساكت شدي ؟-
. سيامك- گرسنه م شده عمو
كاوه – االن ميگم برات كوفت كاري با سس زهر مار بيارن عزيزم . نوشابه هم كه ميخوري؟
. ميگم يه ليوان زهر هالهل برات بيارن ! بريز تو اون شيكم شايد يه دقيقه يه جا آروم بتمرگي
. تا كاوه اينها رو گفت ، سيامك لب ورچيد و شروع كرد با صداي بلند گريه كردن
كاوه – يواش چه خبرته ؟ صداتو اهل محل هم شنيدن . اين گريه س يا زوزه شغال ؟
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662