رمان یاسمین بعد رو به زهره كرد و گفت بيار اون فنجونت رو ببينم چيكار ميتونم واسه ت بكنم ؟- : فنجون زهره رو برداشت و دوباره نگاش كرد و گفت صاب مرده يه من كبره ته ش بسته ! من چه فالي برات بگيرم ؟- . زهره كم مونده بود گريه اش بگيره ! كاوه – حاال خودت رو ناراحت نكن قسمت و سرنوشت همينه ديگه ! بيا انگشت بزن تو اين فنجون شايد يه روزنه اميدي برات وابشه . اينجوري وضعت خرابه : زهره كه اشك تو چشماش جمع شده بود ، فنجون رو گرفت و يه انگشت محكم زد توش كه كاوه داد زد يواش بابا چه خبرته ؟ سوراخش كردي . تموم خطوط زندگيت بهم ريخت كه ! گفتم يه انگشت بزن ، نگفتم درل بنداز و با مته - . سوراخش كن كه : زهره با بغض جواب داد . بخدا زياد فشارش ندادم كاوه خان- : مجلس ساكت شده بود كاوه كه عصباني بود گفت . خيلي خب حاال برو يه گوشه بشين تا بعد . حيف كه دل نازكم و گرنه دست به فنجونت نمي زدم : فرنوش آروم از من پرسيد كاوه فال قهوه بلده بگيره ؟- . نميدونم بخدا يعني تا حاال پيش نيومده بود كه بفهمم- . كاوه فنجون سودابه رو برداشت و توش رو نگاه كرد سودابه دل تو دلش نبود كاوه – خب سودابه خانم داشتم چي مي گفتم ؟ . سودابه – خواستگار قبليم رو گفتي سودابه آروم با نوك ناخن ش يه اشاره به ته . آره عكسش هم اينجا افتاده . حاال بيا يه انگشت بزن ته فنجون و نيت كن –كاوه . فنجون كرد كه دوباره داد كاوه در اومد كاوه – اي بابا ! شماها چرا اينجوري هستين ؟ يه انگشت بلد نيستين بزنين ؟ با ناخن زدي چشم خواستگارت رو كور كردي حاال خوبه با يه چشم بياد خواستگاريت ؟ مثل دزدهاي دريايي كه چشمشون رو مي بندن . اصال تو ديگه زنش ميشي؟ . سودابه – كاوه خان من فقط يه اشاره كردم . كاوه – خب همون اشاره ت رفت تو چشم يارو ديگه . ناخن نيست كه ! مثل نوك نيزه مي مونه : دوباره تو فنجون رو نگاه كرد تو سالن صدا در نمي اومد بعد گفت .نه الحمدهلل بخير گذشت . از بغل چشم يارو رد شد . يادت باشه يه صدقه بدي به گدايي چيزي- . سودابه – يه نفس راحت كشيد . كاوه – اين يارو مهندسه . سودابه – آره بخدا راست ميگه . كاوه – وضعش هم خيلي خوبه . اين دفعه كه بياد دهن همه بسته ميشه و عروسيتون سر ميگيره . همه هورا كشيدن و دست زدن ! كاوه – ساكت ! حواسم پرت ميشه . اينجاي فال خيلي حساسه ! در مورد خوشبختي تونه . سودابه – بچه ها تو رو خدا ساكت باشين : كاوه فقط تو فنجون رو نگاه ميكرد يه دقيقه بعد گفت ! تو عروسيتون يه نوري مي بينم ! معني اش روشنايي يه . گويا سر عقده ! وقتي بعله رو ميگي ! اما درست نميدونم چيه- ! سودابه – تو رو خدا كاوه خان بازم نگاه كن شايد بفهمي . كاوه – وهللا انگار هر چي ميشه بعد از عقد ميشه سودابه – عروسي بهم ميخوره ؟ . كاوه – نه ، يه اتفاق خوبه . فقط دارم نور مي بينم 👇 🌺🍃 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662