💕💌💕💌💕💌💕💌 بسم الله الرحمن الرحیم شب که برگشتیم محل اسکان زنگ زدم به علی آقا چون مرتضی پاسدار اتوبوس بود نمیشد بامن بیاد برای همین گفتم علی آقا بیاد کل ماجرا را که براش گفتم خیلی خوشحال شد و گفت:آجی ازت ممنونم -ازمن چرا از شهید احمد مکیان تشکر کن صبح اول میرفتیم منطقه طلاییه منو علی آقا با توتیا رفتیم کیک گرفتیم با بچه های روایت فتح هم هماهنگ کرده بودیم خداروشکر ما زودتر رسیدیم همه چیز هماهنگ بود با فاطمه و نسرین هم هماهنگ کرده بودم که زینب مستقیم بیارن سه راهی شهادت زینب که رسید هنگ بود کیک با صلوات برید و جلابیب سر کرد کیک بین همه زائرین پخش کردیم بعدش با زینب مصاحبه کردن همش با گریه تعریف میکرد نام نویسنده: بانو.....ش آیدی نویسنده 🚫کپی به شرط هماهنگی با نویسنده حلال است 📖📚📖📚📖📚📖📚📖 💕💌💕💌💕💌💕💌 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662