.
💠
هدیه، نشانی قبول زیارت
آقامیرزا رضا برقعی با مرحوم پدرشان به مشهد مقدس مشرف میشوند (ایشان با عائله و نوکر با اینکه عصر اتومبیل بود با کجاوه رفتند) گفتند:
چون وسایل ما در کجاوه بود، من همه راه یا بیشتر راه را پیاده رفتم و در ضمن از دور خدمت حضرت رضا علیه السّلام عرض میکردم اگر زیارتم قبول است هدیهای لطف فرمایید.
هنگامی که به مشهد مقدس رسیدیم و به دیدن مرحوم پدرم میآمدند روزی پیرمردی وارد شد به لباس اهل علم با اینکه نوکر داشتیم، پدرم به من امر فرمود برای ایشان قلیان آماده نمایم،
قلیان آماده نموده و پس از مراجعت در بدرقه به من گفت ما تعبیر خواب را به تو دادیم اگر کسی خوابی برای شما نقل کرد تا عدد آن شبی که خواب دیده است از قرآن کریم ورق میزنی تعبیر خواب را خواهی یافت.
این را بگفت و برفت و من به آن اهمیتی ندادم تا پس از مدتی که مراجعت به قم نمودم و پدرم وفات نمود و وضع مالی ما خوب نبود.
یک شب در مسجد بالا سر حرم حضرت معصومه سلام اللّه علیها نشسته بودم دیدم خانمی با شوهرش آمد و خوابی دیده بود گفت که من در پانزدهم ماه مثلاً خوابی دیدم،
من قرآن را باز نموده و پانزده ورق زدم پس از آن دیدم اصل خواب آن زن در قلب من نوشته شده است و تعبیر آن هم در زیر آن است.
گفتم خواب شما چنین است و تعبیر آن نیز چنین است، تعجب نمودند و وجهی به من دادند ولی پس از آن برای بعضی نقل کردم این موهبت گرفته شد.
📔 داستانهای شگفت (شهید دستغیب)، ص٢۴٢
#داستان_کوتاه
🔰
@DastanShia