🌸🍃🌸🍃
خواطر اربعه انسان در معرفت کدام هستند؟
#بخش_اول
هر لحظه برخی صداها وارد قلب ما بدون اختیار و اراده میشوند و ما را مخاطب خود میسازند. به این صداها که بیشتر حالت امر و نهی دارند خواطر گفته میشود.
وقتی میگوییم؛ فلان کار یک لحظه از قلب من خطور کرد، مراد همان یکی از خواطر است.
در عقیده عرفای دین، این خواطر یا صداها به 4 گونه تقسیم میشوند:
1- خاطر ربّانی (اَعلام)
2- خاطر مَلَکی (اِلهام)
3- خاطر نفسانی (هاجِس)
4- خاطر شیطانی (وَسواس)
1- خاطر ربّانی یا حقّانی به خاطر و صدایی میگویند؛ که مستقیم و بدون واسطه از سوی خداوند بر قلب انسان وارد میشود.
و قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا (114 - طه)
و دائم بگو: پروردگارا بر علم من بیفزا.
این خاطر، مستقیم و بدون واسطه به انسان علم میآموزد. بدین معنا که، در سینه عارف علمی قرار میدهند که بعد از مدّتی میبیند در فلان کتاب بدون این که او خوانده یا شنیده باشد این علم وجود دارد. یا ممکن است اصلاً آن چه به او رسیده، قبل از او به کسی نرسیده باشد.
مثال: کسی در حال تلاوت قرآن به نکته ای میرسد و در قلب او خطور میکند که شاید در قلب هیچکس قبل از او خطور نکرده باشد. کسانی که خاطر ربّانی آنها را مخاطب قرار داده است؛ کسانی هستند که از شدّت تقوی و یقین بهرهمند هستند.
لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79 - واقعه)
شک و شرک و معصیت کبیره بدون استغفار و عدم ترک دنیا و محبّتهای آن، مانع تداوم رسیدن خاطر ربّانی یا حقّانی به انسان میگردد. درک خاطر ربّانی بسیار سخت و تمییز آن بسیار سنگین است. حال سؤالی که بر ذهن برخی سنگینی میکند این است که آیا خداوند با آن عظمت و بزرگی مگر مستقیماً بر قلب انسان علم یا سخنی را وارد میکند؟
باید گفت: طبق روایات معتبر، وقتی خداوند صدقه را مستقیم از دست خود انسان میگیرد پس چرا مستقیم بر قلب انسان، علم و سخنی را وارد نکند؟
دلیل دوم این که حضرت حق، شیطان را مستقیم امر کرده و اجازه داده است که انسان را اِغفال کند. این اِغفال انسان توسط شیطان به صورت آنی، با علم زیاد و با پیچیدگی خاصّی چون تسویل صورت میگیرد. اگر حضرت حق، سلاح و تجهیزات لازم را برای درک و خنثی کردن این ضربه مستقیم شیطان در اختیار بشر قرار ندهد، این امر قطعاً نوعی ناعدالتی است که وجود حضرت حق از این ناعدالتی قطعاً به دور است؛ که به آن علم لدنّی می گویند. علم لدنّی علمی است، که انسان در جایی نخوانده و در یک لحظه به علّت تقوی، بر قلب انسان خطور میکند و ممکن است آن علم بر قلب افراد دیگری هم خطور کرده باشد.
چنانچه حضرت علی (ع) میفرمایند: در زمان فَترَت رسل برخی مؤمنان، که به خاطر تقوی و ترس الهی خداوند در قلبهایشان با آنان سخن میگفت.
مثال: جوانی ساده و روستایی در بالای کوهی در منطقهای زندگی میکند که خداشناس است؛ اما اصلاً دسترسی به هیچ مکتب و علمی ندارد و حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد، یا باید خداوند شیطان را از وسوسه بر انسانهای بدوی و بیسواد معاف دارد، (که قطعاً چنین امری نوعی بیعدالتی محسوب شده و بر ارزش نادانی و جهالت لطمه وارد میکند، چون نادانی کم هزینهترین امر شده و مردم سمت نادانی سوق پیدا میکنند) یا این گروه را بدون هیچ سلاح و تجهیزی در برابر شیطانی قرار دهد که مهارت تامّ در فریفتن انسان از روی نقطه ضعف جهلشان را دارد. قطعاً هیچ کدام از این دو حالتها نمیتواند به عدل الهی نزدیک باشد و باید حضرت حق در برابر حملات شیطان، خودش با عنایت و سلاحی از نزد خود متقّین را یاری رساند.
این امر الزاماً علم لدنّی یا همان علمی که از نزد خداوند متعال است را ایجاب میکند. علم لدنّی، را وقتی گروهی میشنوند گاه در تعجب میروند؛ در حالی که اگر رحمت و فضل توحید بر ما روشن شود، وجوب و ضرورت علم لدنّی بر بشر قطعی است.
انسانهای پرهیزگار هر یک بر اساس درصد و میزانی از تقوی الهی قطعاً از این علم لدنّی در زندگی خود بهره بردهاند. اما به علّت سختی تفکیک خواطر اربعه به وجود آن در خود دست نیافته اند.
علم لدنّی در معنای عام، علمی است که انبیای الهی قبل از بعثت به آن علم و سلاح مجهّز بودهاند و سپس برای تبلیغ دین به رسالت مبعوث میشدند. ولی در معنای خاص، علمی است که خداوند به هر انسان در مراحل معرفت به خاطر تقوی الهی و به صورت تدریجی عنایت میکند.
#ادامه_دارد
@DastaneRastan_ir