┈••✾•🔅
#علیاززبانعلی /قسمت ۲۴۹ 🔅•✾••┈
☀️قدردانی و تشکر از یاران
🔺بشارت
مُنذِربنحَمیصه همْدانی در جمع سپاهیان برخاست و عرض کرد: یا امیرالمومنین، قبیله «عکّ» و «اشعر» از معاویه ثروت و هدایا خواستند و امتیازات فراوان از بهرههای دنیوی طلب کردند و به راستی که دین خود را به دنیا فروختند و در مقابل هدایت، راه گمراهی برگزیدند. ولی ما آخرت را بر دنیا و عراق را بر شام ترجیح دادیم و تو را در مقابل معاویه برگزیدیم. به خدا سوگند، مطمئن هستیم که آخرت ما بسیار نیکوتر از دنیای آنان است و عراق ما بهتر از شام آنان و امام ما هدایت یافتهتر از امام آنان است؛ پس در این نبرد ایستادگی کن و ما را به کام مرگ بفرست که ما همگی در رکاب تو آماده جانفشانی هستیم.
او را نزد خویش فراخواندم و بین دو چشمش را بوسیدم و گفتم:
🔸بر شما بشارت باد! امیدوارم که شما از جمله کسانی باشید که فردای قیامت در بهشت برین از همسایگان نزدیک رسول خدا باشید.
☀️شما سپر و نیزه من هستید
نماز صبح را در میان قبیله ربیعه خواندم و خطاب به آنان گفتم:
🔸چه افتخار بزرگی برای توست ای ربیعه!
☀️شما سپر و نیزه من هستید!
و هنگامی که پرچمهای قبیله ربیعه را دیدم و به من گفتند که آنها پرچمهای ربیعه است، گفتم:
🔸در حقیقت آنها پرچمهای خداست. خداوند اهل آن پرچمها را محافظت فرماید و مقاومتشان را بیشتر و گامهایشان را ثابت کند.
☀️شما به یاری خدا شتافتید
در جمع قبیله «همْدان» حاضر شدم و خطاب به آنان گفتم:
🔸ای جماعت همدان، به راستی که شما سپر و نیزه من هستید. ای همدانیان، شما جز خدا را یاری نکردید و غیر از خدا را پاسخ نگفتید!
سعیدبنقیس در پاسخ من عرض کرد: ما به دعوت خدا و نیز به دعوت تو پاسخ گفتیم و رسول خدا را یاری کردیم و در رکاب تو با آنکس که همانند تو نیست جنگیدیم؛ پس ما را به هر میدان که دوست داری، گسیل دار. در این جمع بود که گفتم:
🔸اگر من دربان دروازه بهشت باشم، بیگمان به قبیله همدان گویم: با سلام و سلامتی وارد شوید.
☀️اندوهم تسکین یافت
در یکی از روزهای جنگ، جناح راست لشکر بر اثر حمله دشمن عقبنشینی کرد. مالکاشتر را به سراغ آنها فرستادم و گفتم به آنها بگو:
🔸آیا از کام مرگ فرار میکنید، که هیچگاه توان عاجزکردن آن را ندارید و به دنبال زندگانی کوتاهی هستید که هیچگاه برای شما باقی نخواهد ماند؟!
🔸حضور مالکاشتر در جمع آنان موثر واقع شد و آنها با حمله به لشکر شام، توانستند به موضع قبلی خویش بازگردند و لشکر شام را به عقبنشینی وادار کنند.
در جمع آنها حاضر شدم و خطاب به آنان گفتم:
🔸فرار و عقبنشینی شما از صفهایتان را مشاهده کردم و دیدم که جفاکاران ستمگر و فرومایگان حقیر و اعراب بیابانگرد شام، شما را عقب میرانند. شما از بزرگان و سرشناسان شریف عرب و شب زندهداران به تلاوت قرآنید و آنگاه که خطاکاران گمراه شوند، شما دعوت کننده به حقید.
پس از آن فرار و عقب، نشینی، اگر حمله و پیشروی نمیکردید، گناه فرار از جنگ و گریز از میدان نبرد بر شما نوشته میشد و به نظر من همگی هلاک میشدید. اما از سوز دلم کاسته شد و داغ اندوه هم تسکین یافت آنگاه که دیدم شما دشمن را عقب راندید و صفهایشان را در هم شکستید و همانگونه که شما را کنار زده بودند، شما نیز آنان را از لشکرگاهشان بیرون راندید و با شمشیرها کشتههای دشمن را بر روی هم انباشته کردید و فراریان دشمن را همچون شتران تشنه افسارگسیخته، از آبشخورشان راندید و به هر سو گریزان کردید.
🔸اکنون پایداری کنید که آرامش و سکینه بر شما نازل شد و خداوند در پرتو یقین، گامهایتان را استوار کرد. باشد تا هر گریزنده از جنگ بداند که خداوند را به خشم میآورد و خویشتن را به هلاکت میاندازد. آری، فرار از میدان جنگ موجب خشم و غضب الهی، ذلت و خواری همیشگی، ننگ جاودانه، از کف دادن غنیمت و تباهی زندگی است و به راستی که فرار کننده، بر عمر خویش نمیافزاید و پروردگارش را راضی نمیکند و در حقیقت، مرگ بهتر است از این که مردی گرفتار چنین رسواییهایی شود و به فرار اعتراف کند.
آرشیو تخصصی کتاب
#علی_از_زبان_علی
http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist