#داستانهای_پندآمیز
🔰
مرد نجار و خواب شبانه
🍂🍂🍂
✍ پادشاهی نجاری را محکوم به مرگ کرد. وقتی او باخبر شد آن شب نتوانست بخوابد.
🔹همسرش گفت: ای نجار مانند هر شب بخواب، پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار.
🔹کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد.
بيدار نشد تا وقتی که صدای در توسط سربازان را شنيد.
🔹چهرهاش دگرگون شد و با نااميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم. با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند.
🔹دو سرباز با تعجب گفتند: پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی.
چهرهی نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت.
🔻همسرش لبخندی زد و گفت: ای نجار مانند هر شب آرام بخواب زيرا پروردگار يکتا هست و درهای(گشايش) بسيارند.
🍂🍂🍂
@Fahma_KanoonTa