کانون طه آب‌پخش
🌙#خاطرات #ماه_مبارک_رمضان سال۱۴۰۲ #سحر_سوم #سومین_سحری #سومین_سحر 💠 دیه خبری از برنج نبود...
🌙 سال۱۴۰۲ 💠 خدایا شکرت 🤲🤲 دیروز خواهرم بشدت مریض شد و من شدم پرستارش...به یکی از خواهرام که زیاد فاصله ای باهامون نداره بهش زنگ زدم و گفتم که خواهرم مریض شده و گفت باید زود ببریمش دکتر...اونم سریع با برادرم که ماشین داره هماهنگی کرد و اونم با مطلب دکتر هماهنگی کرد و ساعت ۱۱ دوتایی اونو بردن دکتر...یه سرم و چهارتا آمپول هم داخلش زدن اومد خونه....بعد از ساعتی استراحت حالش مقدار زیادی خوب شد...منم قبلش رفته بودم براش دمنوش و کمپوت گیلاس خونگی که یکی از مسجدیهامون درست کرده بود براش آوردم...البته اون بنده خدا تا شنید که خواهرم مریض شده، دمنوش و کمپوت گیلاس براش آماده کرده بود و گفت بیا ببر براش... رفتمو براش آوردم...اونم با پای پیاده....یه کم مسافتش دور بود...اما خوب بود..خدا خیرش بده...اینجوری باید هوای همدیگه رو داشته باشیم که خدا هم هوامونو داشته باشه... 🔰 بریم سراغ افطاری سوم و سحری روز چهارم؛ افطاری سوم، اومدم تا خدا رسونده اونم به مقدار زیاد...نشاسته و دو نوع غذا، مرغ و برنج و خوش قیمه و... خدا نزاشت من یه سحری دیگه بدون برنج باشم...خدایا ممنوتم....که اینقدر هوامو داری... این سحری خودم دست به کار شدم و برنج و مرغ رو گرم کردم به همراه سالاد خوردم و اومدم که دو تا نارنگی بخورم که پس از پاک کردن اول نارنگی و خوردن اولین قسمت اون...چشمتون روز بد نبینه...چقدر تلخ بود.... دیه نارنگی رو رها کردم و سراغ یه دونه سیب کوچولو رفتم... آخرشم یه لیوان آب و نشستم تا اذان بشه و نماز بخونم و.... با ما همراه باشید... 🌐 به کانون طه آب‌پخش بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1294139426C495683d11e