🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠
#آخرین_خاکریز
✫⇠
#قسمت3⃣4⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
احتمال اينكه افراد خودي همديگر را هدف بگيرند، بسيار زياد بود. دستور
بر اين شد مجروحين و شهداي خودي به عقب تخليه شوند و ما تا دور شدن
آنها، درگيري را ادامه دهيم. خيلي سريع برابر دستور اقدام شد. با استفاده از
سلاح ها و مهمات خود عراقيها، سعي كرديم حركت يكانهاي احتياط عراقي ها
را سد كنيم؛ ولي نيروهاي كمكي عراقي ها نزديك شده و وارد كانالها شده
بودند و به سوي ما پيشروي ميكردند. ديگر جاي ماندن نبود؛ بنابراين با استفاده
از آتش و حركتهاي متوالي، عقب نشيني كرديم. به وسيلة بيسيم اطلاع داديم
كه مواضع عراقيها را تخليه كردهايم. حالا مواضع خط مقدم عراقيها را با
توپخانه بكوبند تا ما دور شويم. آتش توپخانة 203مم و خمپارههاي ايران شروع
شد و باقيماندة عراقيها و نيروهاي كمكي آنان در داخل كانالها نابود ميشدند.
زاغه هاي مهمات دشمن نيز يكي پس از ديگري منهدم ميشدند. توپخانة عراق
نيز نيروهاي تك كننده را هدف قرار داده بود تا به منطقة خودي نرسيم كه در
اين بين، چند نفر هم شهيد شدند؛ ولي جسدي باقي نگذاشتيم.
خود را به مواضع نيروهايمان رسانديم و به وسيلة خودروها، خيلي سريع
منطقه را ترك كرديم. بسيار احساس غرور ميكرديم؛ چون تلفات دشمن بسيار
زياد بود. خيلي خسته بوديم. هوا هم روشن شده بود. سراغ پدر شهيد كرمي را
گرفتم كه گفتند در محل تخلية شهداست. او جنازة فرزندش را از محل كشف
تا آنجا در بغل خود حمل كرده و ميگفت با خداي خود عهد بسته پسرش را
خودش پيدا كند، خودش حمل كند و خودش به خاك بسپارد.
بالاي سر شهيد رفتم. وزنش بيش از 10كيلوگرم نبود. براي بهتر شناختن
جسد، پلاكش را از لاي استخوانهايش درآوردم تا براي پدر و برادرش مشخص
شود؛ اما پدرش گفت فرزند اوست و ميتواند از استخوان هاي پوسيدهاش نيز
تشخيص دهد. گريه ميكرد و ما هم در كنار اين شهيد بزرگوار گريه ميكرديم. متعجب بودم؛ چرا كه او يكسال قبل ساعت 30:02بامداد در كنارم شهيد شد و
درست يكسال بعد ـ نه كم و نه زياد ـ در همان ساعت شهادتش، جسدش
توسط من كشف شد. نميدانم چه حكمتي بود كه جسد غريب و مردانه اش يك
سال تمام زير برف و باران بماند و عراقيها هم با جسد او كاري نداشته باشند تا
ما او را پيدا كنيم. احساس آرامش ميكردم. پدرش هم خوشحال بود كه پيكر
جگرگوشه اش را پيدا كرده و به مادر چشم انتظارش خواهد رسانيد. او پيش از
اين فكر ميكرد نيروهاي ما در اثر ترس نميتوانند جنازة پسرش را برگردانند؛
اما حالا درك كرده بود كه نيروهاي ما برابر قوانين و مقررات و با نقشه هاي
نظامي كار ميكنند و احساسات در جنگ جايي ندارد. فرماندهان رده بالا در
منطقه حاضر شدند و از تلاش رزمندگان تشكر و قدرداني كردند. در اين راستا
به همة افراد شركت كننده در عمليات رزمي، به پاس شجاعت و از خودگذشتگي، از طرف حضرت امام(ره)
يك سكة بهار آزادي هديه دادند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
■⇨
@Ganje_arsh
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂