✅ پاسخ
ابتدا مطلبی را عرض میکنم، اگرچه ممکن است خیال کنید که من میخواهم بگویم که این حدیث چندان قوی نیست. ولی اینطور نیست. ما باید ببینیم که این جمله، اولًا معنی و مفهوم واقعیاش چیست و حضرت چه میخواهد بگوید؟ ثانیاً آیا با سایر تعلیماتی که در متن اسلام هست و از آن جمله کلمات خود ایشان وفق میدهد یا نه؟ مقدمهای که میخواهم عرض کنم این است:
تعبیری دارند علمای ادب- و غیر علمای ادب هم این حرف را میزنند- و آن این است که میگویند در تعبیرات زبان عربی (در فارسی هم لابد هست و در هر زبانی هست، چون در واقع مربوط به بشر است نه مربوط به یک زبان خاص) در الفاظی که مربوط به حالات روانی انسان است، گاهی لفظ را به کار میبرند نه به اعتبار خود آن حالت روانی، بلکه به اعتبار اثری که معمولًا در آن حالت روانی از انسان سر میزند. مثلًا مهربانی: خود مهربانی یا رحم (در زبان عربی) یک حالت روانی است و احساسی است در انسان. گاهی این کلمه به کار برده میشود در مورد خود این احساس به عنوان یک حالت روانی، و گاهی به کار میرود در جایی که اثر این کار بروز میکند، اعمّ از اینکه خودش وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد.
میگوییم فلانی با فلان کس مهربانی کرد، یعنی کاری که از نوع کار مهربانانه است انجام داد، اعمّ از اینکه آن حقیقتِ مهربانی در آن وجود دارد یا وجود ندارد. یا مثلًا در مورد خداوند همین لغات انسانی به کار برده میشود و حال آنکه این لغات به مفهوم انسانیاش در مورد خداوند صادق نیست ولی به مفهوم اثرش صادق است، مثل اینکه میگوییم: اللهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ «2» خدا آنها را استهزاء میکند، یا میگوییم خدا از چنین چیزی حیا میکند. «حیا» لغتی است که برای انسان وضع شده و حالت انسان را بیان میکند. در انسان حیا یک حالت آزرم، شرم، انفعال، خجلت و تأثّر است، یک حالت روانی است. بدون شک حیای به معنای شرم پیدا کردن، آن حالت روانیای که در انسان پدید میآید، و بالاخره تأثّر و انفعال در مورد خداوند درست نیست. ولی گاهی رفتاری که خدا با انسان میکند نظیر حالتی است که از روی حیا و شرم صادر شده باشد، میگویند خدا حیا میکند. سعدی در اول گلستان میگوید: بندهای بار اول بخواند دعا مستجاب نشود، بار دوم و بار سوم، بعد خطاب رسد: یا مَلائِکتی جواب بنده مرا بدهید که فَقَدِ اسْتَحْییتُ مِنْ عَبْدی [از بندهام حیا کردم و شرمنده شدم.[ همچنین استهزاء از نظر انسان یک حالت روانی است که یک بروزاتی دارد، ولی وقتی خدا یک کاری با یک بشری میکند که در عمل، او را مانند کسی قرار میدهد که شخصی او را در معرض مسخره مردم قرار داده است، میگوید: اللهُ یسْتَهْزِئُ خدا استهزاء میکند.
اختصاص به خدا ندارد؛ در بسیاری از موارد دیگر، در مورد انسانها هم همین لغات به کار برده میشود ولی به اعتبار رفتاری که آن نوع رفتار معمولًا معلول آن حالت است. چگونه؟ سه لغتی که اینجا آمده، تکبر، جبن و بخل است. خود تکبر معلوم است که یک حالت روانی در انسان است. (قبل از اینکه این حدیث را معنی بکنیم برایتان قرائن ذکر میکنم). به ما گفتهاند: التَّکبُّرُ مَعَ الْمُتَکبِّرِ عِبادَةٌ یعنی با متکبر، تکبر کردن عبادت است. مقصود این است که اگر کسی متکبرانه رفتار میکند شما طوری عمل نکنید که او را به تکبرش تشویق کنید، بلکه در مقابل آدمی که متکبرانه رفتار میکند متکبرانه رفتار کنید تا دماغش به خاک مالیده شود و دیگر تکبر نداشته باشد. تکبر با متکبر عبادت است، نه اینکه بخواهد بگوید خود تکبر به عنوان یک حالت روانی که خودپسندی و خودبزرگ بینی است [ممدوح است و[ اگر در مقابل یک آدم متکبر قرار گرفتی تو هم واقعاً خودبزرگ بین باش، بلکه میخواهد بگوید تو همیشه باید متواضع باشی، روحت همیشه باید متواضع باشد، ولی رفتارت با یک آدم متکبر متکبرانه باشد تا دماغ او را به خاک بمالی. پس در اینجا تکبر با متکبر به عنوان «خُلق» توصیه نشده است، تکبر به عنوان یک رفتار که شبیه رفتار یک آدم متکبر است توصیه شده است.
📘 تعلیم و تربیت در اسلام
🌷
#شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan