🔰 برخی اشكالات مكتب عرفان
🔺 1 . تحقیر عقل
در عرفان، خیلی علم و عقل تحقیر شده است؛ در حالی كه اسلام در عین اینكه دل را قبول دارد عقل را هم تحقیر نمی كند؛ در عین اینكه دل را قبول دارد، عشق و سیر و سلوك را قبول دارد، هرگز حاضر نیست عقل و فكر و استدلال و منطق را تحقیر كند؛ برای عقل و فكر و استدلال و تعقل نهایت احترام را قائل است. این است كه در دوره های اسلامی و بالخصوص در دوره های متأخر گروهی پیدا شدند كه برای دل و عقل، هر دو [احترام قائل شدند. ] شیخ شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) تقریباً راهش همین است و صدرالمتألهین شیرازی از او بیشتر می خواهد راه عقل و راه دل، هر دو را به پیروی از قرآن محترم بشمارد؛ نمی خواهد مثل بوعلی مثلاً راه دل را تحقیر كند [البته بوعلی در اواخر، از این نظر خودش برگشت.] و نمی خواهد مانند بعضی از عرفا و متصوّفه راه عقل را تحقیر كند، می خواهد هر دو راه را محترم بشمارد.
پس آن جنبه هایی كه علم و عقل در عرفان یا لااقل در سخنان بعضی از عرفا تحقیر می شود، مورد تأیید اسلام نیست. انسان كامل قرآن انسانی است كه كمال عقلی هم پیدا كرده است، كمال عقلی هم جزء كمالات اوست.
🔺 2 .درون گرایی مطلق
مسئله ی دیگری كه در انسان كامل عرفان وجود دارد و اسلام آن را تأیید نمی كند، این است كه در عرفان فقط درون گرایی مطرح است، یعنی برون گرایی خیلی تحت الشعاع قرار گرفته است؛ جنبه ی فردی در آن زیاد است و جنبه ی اجتماعی محو شده یا بگوییم كمرنگ شده است. انسان كامل عرفان انسان اجتماعی نیست، انسانی است كه فقط سر در گریبان خودش دارد و بس. ولی اسلام ضمن آنكه همه ی آنچه را كه در مورد دل و عشق و سیر و سلوك و علم افاضی و علم معنوی و تهذیب نفس گفته می شود تأیید می كند، انسان كاملش انسان جامع است، برون گرا هم هست، جامعه گرا هم هست، همیشه سر در گریبان خودش فرو نبرده است؛ اگر شب سر در گریبان خود فرو می برد و دنیا و مافیها را فراموش می كند، روز در متن جامعه قرار گرفته است. چنانكه گفتیم، درباره ی اصحاب حضرت حجت (عجّل اللّه تعالی فرجه) - كه نمونه هایی از مسلمان كامل هستند- مكرر در مكرر در اخبار آمده است كه: رُهْبانٌ بِاللَّیْلِ لُیوثٌ بِالنَّهارِ اگر در شب سراغشان بروی، گویی سراغ یك عده راهب رفته ای، سراغ عده ای رفته ای كه در دامنه ی یك كوه در غاری زندگی می كنند و جز عبادت چیز دیگری سرشان نمی شود. ولی در روز، شیران نرند. آنها راهبان شب و شیران نر روز هستند.
خود قرآن هم اینها را با یكدیگر جمع می كند: اَلتّائِبُونَ اَلْعابِدُونَ اَلْحامِدُونَ اَلسّائِحُونَ اَلرّاكِعُونَ اَلسّاجِدُونَ. اینها همه، آن جنبه های درونی است. بعد می فرماید:
اَلْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنّاهُونَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ [توبه/112]. فوراً وارد جنبه های جامعه گرایی آنها می شود: آنها مصلحان جامعه ی خود هستند. یا در آن آیه ی كریمه می فرماید: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللّهِ وَ اَلَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی اَلْكُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ. در اینجا اول جنبه ی جامعه گرایی را می گوید: پیامبر و همراهانش (حال بنا بر بعضی تفاسیر، خصوص همراهانش را می گوید)أَشِدّاءُ عَلَی اَلْكُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ در مقابل پوشندگان حق و حقیقت و كسانی كه با حقیقت عناد می ورزند، باصلابت و محكم و مانند دیواری روئین هستند و نسبت به اهل ایمان یك پارچه محبت، مهربانی، خیر و رحمت. بعد می فرماید: تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداًهمین جامعه گراها را در حال ركوع و سجود می بینی. یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اَللّهِ وَ رِضْواناًاز خدای خود فزونی می خواهند و به آنچه دارند قانع نیستند و رضای حق را می خواهند؛ یعنی افرادی نیستند كه برای خود، دنیا یا آخرت را بخواهند، برای آنها رضای حق از هرچیزی برتر و بالاتر است. سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ [فتح/29] در چهره ی آنها آثار عبادت و آثار سجود را می بینی.
🔺 3 .نفس كُشی
یك جهت دیگر در این مكتب مطرح است و آن مربوط به نفس كُشی است. ما در تعبیرات اسلامی كلمه ی «نفس كشی» نداریم. یكی دو جا تعبیر اَماتَ نَفْسَهُ داریم كه یكی در نهج البلاغه است- كه برایتان خواندم- و تعبیر موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا را هم داریم. معمولاً در تعبیرات اسلامی صحبت از تهذیب و اصلاح نفس است.
در تعبیرات شعرا مسئله ی نفس كشی و نفس كشتن زیاد آمده است. حال ما با تعبیر، چندان مخالفتی نداریم، ولی درباره ی مسئله ی نفس كشی و به عبارت دیگر خود را درهم شكستن، خود را كوبیدن، یعنی خودبین نبودن و خودپسند و خودخواه نبودن، در عرفانِ ما طوری سخن گفته شده است كه غالباً یك نكته ی بسیار اساسی كه در اسلام از آن به «كرامت نفس» تعبیر می كنیم، مورد غفلت واقع شده است. این بحث اندكی مفصلتر است.
📙 انسان کامل
🌷
#شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan