🍀 ورقی از کتاب
🔰
تـقـوا
تقوا از رایجترین کلمات نهج البلاغه است. در کمتر کتابی مانند نهج البلاغه بر عنصر تقوا تکیه شده است، و در نهج البلاغه به کمتر معنی و مفهومی به اندازه تقوا عنایت شده است. تقوا چیست؟
معمولاً چنین فرض میشود که تقوا یعنی «پرهیزکاری» و به عبارت دیگر تقوا یعنی یک روش عملی منفی؛ هرچه اجتنابکاری و پرهیزکاری و کنارهگیری بیشتر باشد تقوا کاملتر است.
طبق این تفسیر اولاً تقوا مفهومی است که از مرحله عمل انتزاع میشود؛ ثانیاً روشی است منفی؛ ثالثاً هر اندازه جنبه منفی شدیدتر باشد تقوا کاملتر است.
به همین جهت متظاهران به تقوا برای اینکه کوچکترین خدشهای بر تقوای آنها وارد نیاید از سیاه و سفید، تر و خشک، گرم و سرد اجتناب میکنند و از هر نوع مداخلهای در هر نوع کاری پرهیز مینمایند.
شک نیست که اصل پرهیز و اجتناب یکی از اصول زندگی سالم بشر است. در زندگی سالم، نفی و اثبات، سلب و ایجاب، ترک و فعل، اعراض و توجه توأم است.
با نفی و سلب است که میتوان به اثبات و ایجاب رسید، و با ترک و اعراض میتوان به فعل و توجه تحقق بخشید.
کلمه توحید یعنی کلمه «لا اله الّا الله» مجموعاً نفیی است و اثباتی؛ بدون نفی ماسوا دم از توحید زدن ناممکن است. این است که عصیان و تسلیم، کفر و ایمان قرین یکدیگرند؛ یعنی هر تسلیمی متضمن عصیانی و هر ایمانی مشتمل بر کفری و هر ایجاب و اثبات مستلزم سلب و نفیی است: «
فَمَنْ یکفُرْ بِالطّاغوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی» «بقره/ 256».
اما اولًا پرهیزها و نفیها و سلبها و عصیانها و کفرها در حدود «تضاد» هاست.
پرهیز از ضدی برای عبور به ضد دیگر است، بریدن از یکی مقدمه پیوند با دیگری است.
از این رو پرهیزهای سالم و مفید، هم جهت و هدف دارد و هم محدود است به حدود معین. پس یک روش عملی کورکورانه که نه جهت و هدفی دارد و نه محدود به حدی است، قابل دفاع و تقدیس نیست.
ثانیاً مفهوم تقوا در نهج البلاغه مرادف با مفهوم پرهیز حتی به مفهوم منطقی آن نیست.
تقوا در نهج البلاغه نیرویی است روحانی که بر اثر تمرینهای زیاد پدید میآید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمار میرود.
این حالت، روح را نیرومند و شاداب میکند و به آن مصونیت میدهد. انسانی که از این نیرو بیبهره باشد، اگر بخواهد خود را از گناهان مصون و محفوظ بدارد چارهای ندارد جز اینکه خود را از موجبات گناه دور نگه دارد، و چون همواره موجبات گناه در محیط اجتماعی وجود دارد ناچار است از محیط کنار بکشد و انزوا و گوشهگیری اختیار کند.
مطابق این منطق یا باید متقی و پرهیزکار بود و از محیط کناره گیری کرد و یا باید وارد محیط شد و تقوا را بوسید و کناری گذاشت. طبق این منطق هرچه افراد اجتنابکارتر و منزویتر شوند جلوه تقوایی بیشتری در نظر مردم عوام پیدا میکنند.
اما اگر نیروی روحانی تقوا در روح فردی پیدا شد، ضرورتی ندارد که محیط را رها کند؛ بدون رها کردن محیط، خود را پاک و منزه نگه میدارد.
دسته اول مانند کسانی هستند که برای پرهیز از آلودگی به یک بیماری مسری، به دامنه کوهی پناه میبرند و دسته دوم مانند کسانی هستند که با تزریق نوعی واکسن، در خود مصونیت به وجود میآورند و نه تنها ضرورتی نمیبینند که از شهر خارج و از تماس با مردم پرهیز کنند، بلکه به کمک بیماران میشتابند و آنان را نجات میدهند.
📙 سیری در نهج البلاغه
🌷
#شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan