🔶🔸سلطان سبو، همه شروط ماژلان را می پذیرد ناوگان ماژلان بیش از ۱,۸۰۰ کیلومتر از جزیره دزدها و بدکاران دور شده بود که بار دیگر خط ساحلی جدیدی از دور پیدا شد وقتی کشتیها به جزیره نزدیک شدند بومی ها برای تماشای آنها به ساحل آمدند. ماژلان دستور داد که توپهای روی عرشه را شلیک کنند. غرش توپها در ساحل جزیره پیچید و ساکنان جزیره از ترس روی خاک افتادند و شروع به تعظیم در برابر اسپانیایی ها کردند زیبایی بینظیر جزیره باعث شد ماژلان آن را جزیره بهشتی بنامد؛ اما در زبان محلی به آن سبو» میگفتند برده مالزیایی ماژلان زبان اهالی این جزیره را هم میفهمید. جزیره فرمان روایی داشت که به او سلطان سبو میگفتند سلطان ماژلان و همراهانش را به خانه اش دعوت کرد. خانه سلطان با چوب و برگ درختان ساخته شده بود و ظرفهایی هم که در آن غذا میخوردند چوبی بود؛ اما چیزی که برای ماژلان جالب توجه بود این بود که برنجی که در این ظرفها ریخته شده بود بوی ادویه میداد. پس آنها به جزایر ملوک نزدیک شده بودند. ماژلان فوری درباره سلاحهای آتشین و توپخانه کشتیهایش صحبت کرد و برای سلطان سبو توضیح داد که قدرت پادشاه کشورش اسپانیا صدها برابر بیش از این است. او از سلطان دعوت کرد که تابع پادشاه اسپانیا شود و دین مسیح را بپذیرد. سلطان سبو به سرعت پیشنهاد ماژلان را پذیرفت و قبول کرد که از آن پس یک اسپانیایی و مسیحی کامل باشد و سپس گفت پس از رفتن تو از اینجا سلطان جزیره ماکتان که در همسایگی ماست به اینجا حمله خواهد کرد و همه ما را خواهد کشت. تو گفتی که من تابع پادشاه اسپانیا و تحت حمایت او هستم پس باید با سلاح های آتشینت به آنها حمله کنی و دشمنان ما را از بین ببری علت استقبال سلطان سبو از پیشنهاد ماژلان مشخص شد؛ اما ماژلان در اندیشه جزایر ادویه بود که سلطان نشانی و مسیر آن را برای او مشخص کرده بود جنگیدن با بومی ها در حالی که کشتی های اسپانیایی توپخانه ای قوی در اختیار داشتند مشکل نبود. ✍️ نویسنده : مهدی میرکیایی ─━━━━━━⊱🌼⊰━━━━━━─ ❁❁ 🌳 گــــــــــــادوانـــــ 🌳 ❁❁ ╭┅─────────┅╮ ‏🇮🇷https://eitaa.com/Godone🌱 ╰┅─────────┅╯