『حـَلـٓیڣؖ❥』
به نام خدا😍❤️ #پارت_هفدهم #رمان_پرواز_تا_امنیت #رسول توی راهرو عطیه خانم رو دیدم که به طرفم اومد
به نام خدا ذهنم درگیر بود ... حالا اگر رها بفهمه و لج کنه چه خاکی تو سرم بریزم😐 صدای خنده و شوخی شون انقدر بالا رفته بود که پرستار اومد... ♧ آقا رسول خواهش میکنم بهشون بگین یکم آروم باشن . $ چشم . ببخشید در زدم ... اما انقدر که غرق در خنده بودن اصلا نفهمیدن... وارد شدم😐 $ دریا خانم ... رها خانم تورو خدا یکم آروم تر اینجا هم من رو میشناسن هم داوود رو .‌. تورو خدا آبرو داری کنید . ما حداقل روزی چند بار برای کارای اداری مجبوریم بیاییم اینجا... & ببخشید آقا رسول .. شرمن... گوشی دریا خانم زنگ خورد و رفت بیرون .. $ چته تو؟؟ تو فقط برای من اخمو و غرغرویی😐 ٪ به تو چه اصن؟؟ توام با دوستات باشی اداره رو میزاری رو سرت😂❤️ $ کی اصن به تو گفته؟؟😐😐 ٪ آقا محمد یه بار کا داشت باهات دعوا میکرد .. از دهنش در رفت😁😐😂 $ اگر من و رفقا شوخی و خنده میکنیم فرق داره😊برای شما زشته رها خانم😐🌹 ٪باشه بابا تو خوبی و دوستات😒 .. دریا خانم اومد☺️ & ببخشید.. رها جان داوود اومده دنبالم .. دیگه باید برم . .. میخوای امشب پیشت بمونم ؟؟ اگر میخوای بمونم بگم آقا رسول با داوود بره🙂 ٪ااِ.. $ نه دریا خانم . شما بفرمائید. به صلاح نیست شما و رها اینجا تنها و باهم باشید .. میترسم دیگه آبرویی برامون نمونه😀 &😄باشه پس .. خدا نگهدار $ سلام به داوود برسونید ... $رها ٪ بله😇 $ برات تاکسی خصوصی گرفتم که هر روز بری دانشگاه😄 ٪ آخ جون ... ایییییووللللل✌️ $ هیسس. دیوونه... البته تا آخر هفته که من مرخصیم نه😻👏 ٪ چرا؟؟؟ $ آخه برنامه دارم🤠 فردا میخواییم بریم خرید،، ٪ جنابعالی که همیشه با دوستان گرامی تشریف میبردین. چی شد مهربون شدی🤢😂 $ میخوام این دفعه از سلیقه جنابعالی استفاده کنم .. هرچند که میدونم خیلی بد سلیقه ای😂😂