به نام خدا
#پارت_هجدهم
#رمان_پرواز_تا_امنیت
#رسول
ذهنم درگیر بود ... حالا اگر رها بفهمه و لج کنه چه خاکی تو سرم بریزم😐
صدای خنده و شوخی شون انقدر بالا رفته بود که پرستار اومد...
♧ آقا رسول خواهش میکنم بهشون بگین یکم آروم باشن .
$ چشم . ببخشید
در زدم ... اما انقدر که غرق در خنده بودن اصلا نفهمیدن... وارد شدم😐
$ دریا خانم ... رها خانم تورو خدا یکم آروم تر
اینجا هم من رو میشناسن هم داوود رو ..
تورو خدا آبرو داری کنید . ما حداقل روزی چند بار برای کارای اداری مجبوریم بیاییم اینجا...
& ببخشید آقا رسول .. شرمن...
گوشی دریا خانم زنگ خورد و رفت بیرون ..
$ چته تو؟؟ تو فقط برای من اخمو و غرغرویی😐
٪ به تو چه اصن؟؟ توام با دوستات باشی اداره رو میزاری رو سرت😂❤️
$ کی اصن به تو گفته؟؟😐😐
٪ آقا محمد یه بار کا داشت باهات دعوا میکرد .. از دهنش در رفت😁😐😂
$ اگر من و رفقا شوخی و خنده میکنیم فرق داره😊برای شما زشته رها خانم😐🌹
٪باشه بابا تو خوبی و دوستات😒
..
دریا خانم اومد☺️
& ببخشید.. رها جان داوود اومده دنبالم .. دیگه باید برم . .. میخوای امشب پیشت بمونم ؟؟ اگر میخوای بمونم بگم آقا رسول با داوود بره🙂
٪ااِ..
$ نه دریا خانم . شما بفرمائید. به صلاح نیست شما و رها اینجا تنها و باهم باشید .. میترسم دیگه آبرویی برامون نمونه😀
&😄باشه پس .. خدا نگهدار
$ سلام به داوود برسونید
...
$رها
٪ بله😇
$ برات تاکسی خصوصی گرفتم که هر روز بری دانشگاه😄
٪ آخ جون ... ایییییووللللل✌️
$ هیسس. دیوونه... البته تا آخر هفته که من مرخصیم نه😻👏
٪ چرا؟؟؟
$ آخه برنامه دارم🤠 فردا میخواییم بریم خرید،،
٪ جنابعالی که همیشه با دوستان گرامی تشریف میبردین. چی شد مهربون شدی🤢😂
$ میخوام این دفعه از سلیقه جنابعالی استفاده کنم .. هرچند که میدونم خیلی بد سلیقه ای😂😂