تقديم به روح مبارک
#سردار_قاسم_سلیمانی
خواب بد ديدهام و چشم دلم پرآب است
و كسی زنگ زده، باز پدر بیتاب است
باز هم زنگ، همان زنگ نفسگير زمان
باز پرواز كسی، آخر شب، چرخزنان
ماجرا چيست كه دنيای خبر میگريد؟
نفَس خانه گرفته است و پدر میگريد
گفت اخبار كه طوفان بلا آمده است
قاسم از سوريه تا كرببلا آمده است
إرباً إربا شده تا بی تن و بی سر برود
لب أحلای حسين(ع) از قدحش سر برود
گفت اخبار كه چشمان تو سردار شده
و به خال لب يک دوست، گرفتار شده
و شنيديم كه تصوير تو ديشب در ماه
شده رؤيت به بلندی، چو علمدار سپاه
آخرين عكس تو را هركه تماشا میكرد
«جُرمش اين بود كه اسرار، هويدا میكرد»
راز يک خاتم و انگشت سليمان يعنی...
تا ابد هست سليمانی و ايران يعنی...
قاسم قصه دگرباره جوان خواهد شد
«نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد»
خبر عاشقیات در همه جا پيچيده
باغی از سرو، پی هر قدمت رویيده
خون تو در رگ دوران به خروش آمده است
آسمان، صيحه، خبردار! سروش آمده است
داغ سختی است، ولی باز به پا میخيزيم
هركه باشيم، چو سرباز به پا میخيزيم
منتقم، منتظر و فصل كمين آمده است
عطر يوسف پی قاسم به زمين آمده است
مژده ياران كه در اين باغ، ثمر نزديک است
پای اين عهد بمانيد، ظفر نزديک است
شاعر:
#فاطمه_سادات_مير
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#صبح_صبا
@Lotfiiazar