! " باید حتماً این خراش کوچولو تبدیل بشه به یه زخم عمیق که تا قبل از اومدن نگهبان‌ها جونت رو بگیره؟ " " این تو بودی که زندگی‌مون رو پر کردی از حرف‌های پوچ و خستگی‌های دروغت! ازت خسته شدم... " " شاید واقعاً قسمت بود همین‌جا جون بدم و تقلا کردن بیهوده بود! " " خیلی وقیحی! انگار نه انگار اونی که گند زد به همه‌چی تو بودی. الان اونی که باید حالش بد باشه منم، مائیم، نه تو! " " یه چیزایی پیدا کردیم که اصلا قابل‌باور نیست! نمی‌دونم چطور بگم... " " نمی‌تونی تصور کنی چقدر خوشحالم از اینکه اینجا و این‌جوری می‌بینمت! " " الان نمی‌تونم نظر قطعی بدم. ولی این‌طور که پیداست، حتی اگه زنده بمونه دیگه نمی‌تونه مثل گذشته و در واقع مثل یه آدم عادی زندگی کنه. " - اگه بگم یه کم دیگه زمان می‌خوام واسه جمع و جور کردن و نوشتن، نمیگین چقدر پرروعه😂🙂؟ خیلی زیاد عذرخواهم و ممنون از صبوری‌تون✨ شنوای ِ حرف‌ها و نظرات‌تون هستم🤍 | 🌿