🔴 جایگاه دین در تئوری ایرانشهری و نیت دولتمردان تدبیر و امید!
🔺تئوری ایرانشهری که کانون پروژه پژوهشی و فکری
#جواد_طباطبایی است به گفته خود او در کتاب «خواجه نظام الملک طوسی» به وسیله سنت سیاست نامه نویسی توانست به بقای خودش در دوران اسلامی ادامه دهد:
💬 «سیاستنامه نویسی، به عنوان جریانی از اندیشه سیاسی در ایران که در سپیده دم دوره اسلامی ایران زمین و در تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری تدوین شد، کهن ترین و استوارترین تنومندنترین جریانی بود که در تاریخ اندیشه سیاسی در ایران پدیدار شد.»
🔺همانطور که گذشت، سیاست نامه نویسی، محملی است برای تداوم اندیشه ایرانشهری، اما پرسش این است که دیانت در این اندیشه چه جایگاهی دارد؟ دیانتی که تئوری ولایت فقیه آن را در رأس مناسبات قدرت و سیاست قرار می دهد.
برای پاسخ به این سؤال بهتر است به صفحه ۱۳۳ کتاب درآمدی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران جواد طباطبایی رجوع کنیم:
💬« تمایز دین و دنیا و نسبت آن دو که اصل اساسی اندیشه سیاسی ایرانشهری بود در کانون همه سیاست نامهها قرار دارد اما این نکته برای فهم سیاست نامهها دارای اهمیت است که برابر اصول این نوع از نوشتههای سیاسی، دنیا در استقلال آن نسبت به دین به رسمیت شناخته شده و از آنجا که در سیاست نامهها، دین تنها یکی از نمودهای تدبیر امور دنیاست، تمایز دین و دنیا به تعارضی میان آن دو تبدیل نمیشود. تفاوت اساسی میان سیاست نامهها و شریعت نامهها در این است که در سیاستنامهها مناسبات دنیوی اساس تحلیل قرار میگیرد درحالیکه دیانت یکی از عوامل یا مهم ترین عامل انسجام اجتماعی است.»
🔺همانگونه که گذشت، در تئوری ایرانشهری، دین عاملی است برای انسجام اجتماعی نه منطق و ضابطه ای برای تحلیل قدرت و مناسبات آن. حال، پرسش نه از دکتر جواد طباطبایی به عنوان یک آکادمیسین بلکه از دولت مردانی است که در رأس قوه مجریه قرار داشته، قسم به قانون اساسی و اصول مندرج در آن خورده و خود را به نظریه موسوم به ایرانشهری مقرب کرده اند(البته وجه این تقرب هم محل پرسش است) این است که چگونه می توان نظریه ایرانشهری را پذیرفت و توأمان قائل به تئوری ولایت فقیه امام خمینی و خلف ایشان شد؟ آیا این رفتار متناقض آمیز این دولت مردان معنایی جز حذف
#ولایت_فقیه از مناسبات سیاست و قدرت انقلاب اسلامی دارد❓
#ایران_شهر
کانال رسمی استاد حسن عباسی
💠
@hasanabbasi_ir