#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۵۴)
#فصل_ششم (سایه خورشید ۴)
#زندانهای_طاغوت (بخش اول)
وقتی در عنفوان جوانی، ندای امام خمینی را از همان آغاز نهضت ایشان لبیک گفتم و راه مقاومت در برابر قدرت حاکمه ی ستمگر را در پیش گرفتم، میدانستم این راه، راهی پر از اشک و خون است؛ لذا از نظر روحی، برای همه گونه زجر و شکنجه آمادگی داشتم.
وقتی با نخستین تجربه ی بازداشت در شهر بیرجند روبرو شدم، این آمادگی در من آشکارا ظهور یافت.
در نتیجه همین آمادگی_علی رغم زندانها و بازداشت ها و تهدیدعا و انواع جنگ روانی و شکنجه بدنی_ توانستم به لطف و فضل و توفیق خداوند، راه را ادامه دهم.
از آغاز نهضت اسلامی در سال۱۳۴۱ تا پیروزی انقلاب اسلامی، شش بار بازداشت و زندانی شدم. یک بار هم بازداشت و سپس تبعید شدم. دفعات بیشماری هم برای بازجویی و تحقیق به مقر «ساواک» فراخوانده شدم.
مقدمتا باید بگویم که نظام ها و قوانین موجود، بر اساس حکمت و مصلحت انسانی، از موضوع «زندان» غافل نبوده اند. در شریعت اسلامی نیز زندان احکام خاص خود را دارد.
در جمهوری اسلامی هم زندان هست، اما _بدون آنکه بخواهم منکر وجود برخی اشتباهات شوم_ در جهت اصلاح زندانیان و باز پروری و گاه آموزش کار به آنها، تا پس از خروج افراد از زندان، بتوانند زندگی آبرومندی را در پیش بگیرند.
ولی در زندانهای شاه وضع چنین نبود؛ زیرا آن زندانها یا برای انتقام جویی بود، یا به این هدف بود که شخص در توقیف بماند تا نتواند کاری انجام دهد.
این واقعیت را من شخصا در تمام دوران رنج و زجری که در زندان های طاغوت کشیدم، لمس کردم.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945