eitaa logo
پژوهش های اصولی
284 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
705 ویدیو
119 فایل
﷽ 📌نکات اخلاقی واعتقادی 📌تحلیل های سیاسی وبصیرت افزا در راستای آشنایی با مقتضیات زمان 📌آرشیوی از اهم علوم مقدماتی اجتهاد 📌آموزش اصول وفنون پژوهش از طریق ارائه سلسله مباحث علمی از اینکه بدلیل مشغله، توفیق پاسخگویی ندارم، عذر خواهم @HosseinMehrali
مشاهده در ایتا
دانلود
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد ۵۰) #فصل_پنجم (آتشفشان انقلاب ۷) #نقشه‌ی_امام_برای_ماه_محرم(بخش دوم) به گم
(خون دلی که لعل شد ۵۱) ( سایه خورشید ۱) (بخش اول) پس از قیام امام قم با فعالیتها و تحرکات متوالی به خروش آمد؛ ولی این فهالیتها بر محور سازمان و تشکیلات نبود. همه اسلام گرایان، هریک مطابق سلیقه ی خود عمل میکردند. هیچ کس_حتی امام_ به سازماندهی این فهالیتها نمی اندیشید. من الان طلابی را که فعالییتهای مختلفی داشتند، با اسامی آنها به یاد دارم. یک گروه مشغول توزیع اعلامیه های امام بودند. گروهی اعلامیه هارا با دستگاه مخصوص پلی کپی میکردند. گروهی با امام تماس میگرفتند و در امور مختلف به ایشان مشاوره میدادند و نظرات و پیشنهادات خود را بیان میکردند. برخی از آنها امام را در جریان رخداد های سیاسی، اجتماعی و نظامی قرار میدادند. برخی هم به عنوان حلقه ی وصل میان امام و علما بودند. و برخی که کاری پیدا نمیکردند، در منزل امام ارام و قرار میافتند. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد ۵۱) #فصل_ششم( سایه خورشید ۱) #روزهای_نخست_نهضت(بخش اول) پس از قیام امام قم
(خون دلی ک لعل شد ٥٢) (سایه خورشید ۲) (بخش دوم) لذا اتاقهای منزل امام پر بود از طلاب، حتی اگر امام نیز در میانشان حضور نداشت. طلاب پیرامون امور مختلف علمی و سیاسی به بحث و گفت و گو با هم میپرداختند و گاهی حاج آقا مصطفی فرزند امام نیز در بحثشان شرکت میکرد. افراد غیر طلبه هم در اوقات نماز به خانه ی امام می آمدند تا باایشان نماز بخوانند، و در مجلس روضه ی امام حسین(علیه السلام)در خانه ی ایشان نیز شرکت میکردند. بیوت سایر مراجعی که در نخضت شرکت داشتند_مانند بیت آقای گلپایگانی، آقای مرعشی نجفی و آقای شریعتمداری_ نیز همین گونه بود؛ اما محور و شخصیت برجسته وجدی این میدان، شخص امام بود. ایشان تنها متکی به خود بود و به هیچکس اتکا نداشت؛ حال آنکه دیگران متکی به ایشان بودند. من متصدی وظایف و ماموریتهای بسیاری بودم؛ ازجمله: _تکثیر اعلامیه های امام، باهمراهی تعدادی از دوستان در منزل آقا سید جعفر شبیری، و سپس تحویل آنها به گروه دیگری از دوستان برای توزیع. _ تکثیر اعلامیه هایی که از سوی افراد و شخصیتهای سیاسی منتشر میشد. هر اعلامیه ای که به دست ما میرسید و برای انتشار مناسب بود، تکثیر و توزیع میکردیم. _ نوشتن اعلامیه هایی با امضاهایی که جنبه کلی داشت؛ مانند «گروهی از علما» یا «گروهی از طلاب». چون این اعلامیه ها امضاکنندگان مشخصی نداشت، از لحن شدید و تندی برخوردار بود. _مشاوره دادن به امام در مسائل مختلف. یکی از مواردی که اکنون در این زمینه به یاد می آورم، این بود که به اتفاق برادرم سید محمد و شیخ علی حیدری(یکی از شهدای حزب جمهوری اسلامی) و شیخ حسن ابراهیمی دینانی(دکتر و استاد فلسفه در حال حاضر) به بیت امام رفتیم و به ایشان پیشنهاد دادیم که اعلامیه های مناسبی برای توزیع در موسم حج صادر کنند. به یاد دارم که امام از این ابتکار عمل ما ابراز خوشحالی کردند و گفتند: من آن را آماده کردم. _گاهی نقش رابط میان امام و دیگر علما را ایفا میکردم. از جمله، امام یک بار مرا نزد آقایان میلانی و قمی در مشهد فرستادند تا یک پیام شفاهی متضمن سه مطلب مهم را به آنها برسانم؛ هم مطالب مشترک میان آنها و بقیه علما، و هم مطلب مخصوص خود آنها. پیام مشترک، حاوی این مطلب بود که اسرائیل بر همه ی امور دولت ایران و تمامی مقدرات کشور سلطه یافته و در جهت نابودی دین و علمای ایران و تلاش میکند. مطلب مخصوص به آن دو نیز این بود که لازم است همه ی وعاظ از روز هفتم محرم به افشاگری علیه رژیم و جنایات آن در مدرسه ی فیضیه بپردازند و هیئت های عزاداری هم از روز تاسوعا افشاگری را آغاز کنند. _ با حاج آقا مصطفی خمینی دوستی صمیمانه ای داشتم. او هم از جایگاه ما در نزد امام و نقش ما در نهضت اسلامب آگاه بود. وجود این رابطه، در تسهیل تحرکات ما در نهضت موثر بود. به خاطر دارم که آقای هاشمی رفسنجانی مامور گردآوری اخبار بود. امام به او دویست تومان داده بودند و او با آن پول یک رادیو بزرگ برای گوش کردن اخبار و مطلع ساختن امام از آن خریده بود؛ که این رادیو شاید حالا هم موجود باشد. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی ک لعل شد ٥٢) #فصل_ششم(سایه خورشید ۲) #روزهای_نخست_نهضت (بخش دوم) لذا اتاقهای منزل ام
(خون دلی که لعل شد ٥٣) (سایه خورشید ٣) من و برخی از دوستان در امور تشکیلاتی، که در قم کاری جالب و ابتکاری بود سرامد بودیم. نخستین تشکیلات بین علما را در قم پی ریزی،‌ و آیین نامه داخلی آن را تدوین کردیم. من به اتفاق برادرم سید محمد در تنظیم این آیین نامه داخلی مشارکت داشتیم. برادرم در تدوین این قبیل امور ذوق ویژه ای دارد. در خلال نهضت، از زمان آغاز تا خروج ‌من از قم(‌حدود یک سال و نیم)چند تشکیلات ایجاد کردیم که برخی همزمان باهم بودند و برخی هم در توالی یکدیگر: ‌_ گروه علمای قم که شمار بسیاری از علما را در برداشت. همین تشکیلات بود که بعدها نام «جامعه مدرسین» به خود گرفت. ̶̶‌بسیاری از اعضای کنونی این جامعه از نقش من در تاسیس این تشکیلات بی خبر بودند. هنگامی که آقای امینی این موضوع را به آنها گفت شگفت زده شدند. _‌تشکیلات دیگر،‌ گروه یازده نفره بود. این یازده نفر عبارت بودند از: ‌من،‌ آقای هاشمی رفسنجانی، ‌برادرم آسد محمد،‌ آقای مصباح یزدی(‌که کاتب این جلسات بود)، ‌آقای امینی،‌ آقای مشکینی، آقای منتظری، آقای قدوسی،‌ آقای آذری قمی، ‌آقای حائری تهرانی، ‌آقای ربانی شیرازی. اقای مصباح یزدی صورت این جلسات را در یک دفتر به زبان رمزی_ که خود،‌ آن را اختراع کرده بود و به خطوط علوم غریبه شباهت داشت_ مینوشت؛‌ و برای اینکه بیشتر رد گم کند، در آغاز دفتر نوشته بود:‌ کتابی در زمینه علوم غریبه یافتم و آن را رونویسی کردم. شاید آن نوشته ها الان نیز موجود باشد. یک گروه دیگر هم بود که شامل برخی اعضای گروه قبلی،‌ به اضافه ی آقای ربانی املشی و شیخ علی اصغر مروارید میشد. ماموریت این گروه،‌ تصمیم گیری درباره ی مسائل تبلیغی بود؛ از جمله،‌ طراحی برنامه ای برای منبر رفتن طلاب در شهر های مختلف،‌ در نخستین ماه رمضان بعد از قیام پانزده خرداد، به منظور افشای جنایات رژیم شاه در قم. من در این برنامه تصمیم گرفتم به زاهدان بروم؛ همانجایی که برای بار دوم بازداشت و زندانی شدم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1(خون دلی که لعل شد ٥٣) #فصل_ششم (سایه خورشید ٣) #مسئولیتهای_تشکیلاتی من و برخی از دوستان در ا
(خون دلی که لعل شد ۵۴) (سایه خورشید ۴) (بخش اول) وقتی در عنفوان جوانی، ندای امام خمینی را از همان آغاز نهضت ایشان لبیک گفتم و راه مقاومت در برابر قدرت حاکمه ی ستمگر را در پیش گرفتم، میدانستم این راه، راهی پر از اشک و خون است؛ لذا از نظر روحی، برای همه گونه زجر و شکنجه آمادگی داشتم. وقتی با نخستین تجربه ی بازداشت در شهر بیرجند روبرو شدم، این آمادگی در من آشکارا ظهور یافت. در نتیجه همین آمادگی_علی رغم زندانها و بازداشت ها و تهدیدعا و انواع جنگ روانی و شکنجه بدنی_ توانستم به لطف و فضل و توفیق خداوند، راه را ادامه دهم. از آغاز نهضت اسلامی در سال۱۳۴۱ تا پیروزی انقلاب اسلامی، شش بار بازداشت و زندانی شدم. یک بار هم بازداشت و سپس تبعید شدم. دفعات بیشماری هم برای بازجویی و تحقیق به مقر «ساواک» فراخوانده شدم. مقدمتا باید بگویم که نظام ها و قوانین موجود، بر اساس حکمت و مصلحت انسانی، از موضوع «زندان» غافل نبوده اند. در شریعت اسلامی نیز زندان احکام خاص خود را دارد. در جمهوری اسلامی هم زندان هست، اما _بدون آنکه بخواهم منکر وجود برخی اشتباهات شوم_ در جهت اصلاح زندانیان و باز پروری و گاه آموزش کار به آنها، تا پس از خروج افراد از زندان، بتوانند زندگی آبرومندی را در پیش بگیرند. ولی در زندانهای شاه وضع چنین نبود؛ زیرا آن زندانها یا برای انتقام جویی بود، یا به این هدف بود که شخص در توقیف بماند تا نتواند کاری انجام دهد. این واقعیت را من شخصا در تمام دوران رنج و زجری که در زندان های طاغوت کشیدم، لمس کردم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945
پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۵۴) #فصل_ششم (سایه خورشید ۴) #زندانهای_طاغوت (بخش اول) وقتی در عنفوان جوا
(خون دلی که لعل شد ۵۵) (سایه خورشید ۵) (بخش دوم) ضمنا بدنیست پیش از بیان خاطرات زندان ها و بازداشتگاه ها، مطالبی را یاد آور شوم: یکی اینکه در بازداشتگاه های روحانیون، در آغاز کار، چندان سختگیری نمیشد؛ یعنی افراد روحانی زیاد در آنجا نمی ماندند، شکنجه ی بزنی هم نبود؛ اما تمام ویژگی هایی که برای زندانهای شاه برشمردم، وجود داشت. رفته رفته همراه با اوج گیری نهضت اسلامی، بازداشت روحانیون نیز سخت و سخت تر شد و شکنجه و انواع فشارها و احکام طویل المدت و این گونه برخوردهای سخت و خشن را در کار آوردند. دیگر اینکه، در شانزده سالی که با نخستین زندانی شدنم آغاز شد و با بیرون آمدن از تبعیدگاه درجریان انقلاب اسلامی پایان یافت، روحانیون به صورت گسترده ای بازداشت شدند. تعداد روحانیون بازداشتی در این مدت_به نسبت_ از تعداد بازداشتی های هریک از گروه های سیاسی دانشگاهی یا بازاری، بیشتر بود. حتی گاهی تعداد آنها از تعداد بازداشتی های سیاسی کل گروه ها بیشتر میشد. همچنین مجموع زمانی که در سالهای یاد شده در زندان گذراندم، کمی بیش از دوسال میشود. اما این زمان را چندین برابر باید حساب کرد، زیرا در اغلب این موارد، من در سلول بودم و هیچگاه در بندهای عمومی نبودم. سلول در مقایسه با بند عمومی، مثل زندان در مقایسه با بیرون زندان است. انسان در سلول روزشماری میکند تا بلکه به بند عمومی منتقل شود؛ گویی دارد به سمت آزادی از زندان میرود. ولی من هرگز روی بند عمومی را ندیدم. باتوجه به مطالبی که از دوستانم راجع به بند عمومی می شنیدم_که در آنجا فرصتی برای آموزش دادن و آموزش گرفتن بین خودشان، و معاشرت باهم، وانجام برخی ورزشها دارند؛ که من غالبا از آن چیزها محروم بودم_ خیلی اشتیاق دیدن آنجا را داشتم. پس از این مقدمات، خاطرات نخستین زندان را شروع میکنم. 📚 کانال پژوهش های اصولی https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945