✍داستانی
عجیب از
#آیت_الله_بهجت .
امام رضا ع فرمود : مگر میشود،کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
🖊بر اساس
خاطرۀ حجتالاسلام صدیقی
🔹آیتالله
فِهری زنجانی که ساکن سوریه بودند،
در تهران برایم گفت: «در مشهد، آیتالله بهجت را دیدار کردم.»
🔸پرسیدم:
«یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل،
نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم؟» دوست بودیم، اگرچه همدرس نبودیم. شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید. ما که سید بودیم. چه میشد دست ما را هم میگرفتید؟!
🔹اکنون که مهمان شما هستم،
تا عنایت خاصی از امام رضا علیهالسلام برای من نگویید، از اینجا نمیروم!»
🔸سرشان را پایین انداختند.
ناراحتی در ایشان ندیدم. سر را بالا آورد و گفت: «یکبار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند.
🔹یکی این بود:
«مگر میشود، مگر میشود،
مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
🔸در سخنرانی
مجلس روضه که با حضور آقا
برگزار میشد، این خاطره را تعریف کردم؛ و گفتم: «اگر کموزیاد دارد، آیتالله بهجت تذکر دهند.» پایان سخنرانی خدمتشان رسیدم، اما تذکری ندادند...
🔻(این بهشت، آن بهشت،
ص۶٨و۶٩؛ بر اساس خاطرۀ حجتالاسلام صدیقی)
🔷کانال
با
#امام_خامنه_ای تا
#ظهور
#تبیین مواضع و حمایت از
#ولایت و
#رهبری
http://eitaa.com/joinchat/2967404544C78b06dcbee