💔 🍂 🌾 🍂
🍂 🌾 🍂
🌾🍂
🍂
🍁
#واقعیتهای_اسارت..🍁
🌸صفحه اول
🍂
#من_لباس_تنم_از_جنس_گونی_بود...
🍂🌸🍂
🌷در مورد مریضی که در
#اردوگاه شایع شد، اولین بار در یازده روزی که ما در
#بصره بودیم اتفاق افتادهیچگونه مراقبت پزشکی و رسیدگی بهداشتی وجود نداشت به همین دلیل اولین مریضی ها بوجود آمد. به این دلیل که بچه ها زخمی بودند،
#تیر خورده و دست و پا شکسته زیاد داشتیم و هیچ امکاناتی برای مداوا وجود نداشت.
زخم بچه ها را با گونیهایی سنگر که خودمان دوخته بودیم ، می بستیم و من حتی خودم لباس تنم از جنس گونی دوخته بودم. به همین دلیل و در اثر همین مشکلات بچه هایی که
#مریض بودند روز به روز ضعیف ترمی شدند. بعد بچه ها را به
#زندان_الرشید منتقل کردند که این زندان سلولی بود. مثل ساواک قدیم خودمان. وقتی بچه ها را وارد زندان کردند در اتاقهایی دو در سه، و یا سه درچهار قرار دادند و درب سلولها را می بستند. صبحانه ای که می دادند باید بین خودمان تقسیم می کردیم و به صورت مایع بود اسمش
#شوربا بود. نان هم که می دادند اصلا کفافمان را نمی داد و سطلی داشتیم که در آن آب می ریختند و چون همگی
#تشنه بودیم سریع آب را می خوردیم و همه بی آب می ماندند. ضعف بچه ها و نبودن غذای کافی همه این عوامل باعث عفونت داخلی بچه ها می شد...👇👇👇