📚📚📚 📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓 مادر به اتاق سوگل رفت. اتاقش را مرتب و همه وسایل را سرجایشان دید. با چشم‌های گرد شده گفت: «آفرین دخترم، چقدر اتاقت مرتب و تمیز شده! پس چرا ناراحتی؟» سوگل گفت: «حوصله‌ام سررفته، هر چه توی اتاقم گشتم آن را پیدا نکردم». مادر کنار او نشست و گفت: «دوست داری چه کاری انجام دهی؟» سوگل نگاهی به خرسی کرد و رو به مادرش گفت: «می‌‎خواهم حوصله‌‎ام راپیدا کنم، تو می‎دانی کجاست؟!» مادر کمی فکر کرد و گفت«: چند لحظه صبرکن، الان می‌آیم.» و از اتاق بیرون رفت. چند دقیقه بعد مادر با جعبه‎ای توی دستش آمد. جعبه را روی زمین گذاشت. سوگل کنار مادر نشست و گفت: «مامان، این چیه؟» مادر دستی به موهای فرفری سوگل کشید و گفت: « چشم‌‎هایت را ببند؛ دستت را داخل جعبه کن و یکی از وسایل داخل جعبه را بیرون بیاور. هر کدام از آن‎ها می‌‎گوید حوصله‌‎ات کجاست!» 📝📓📝📓📝📓📝📓📝📓 📚حوصله ام کجاست 🖋الهه افضلی 📚 @ketab_Et