صبح اول وقت راه افتادیم . مصطفی ، عمامه به سر ، اما با بند حمایل و یڪ نوار فشنگ تیر بار دور ڪمر ، قوت قلب همه بود .💪 پیش مرگ‌های ڪرد ڪه در ڪنار ما با دشمن می‌جنگیدند ، چپ‌چپ به مصطفی نگاه می‌ڪردند ! باور نمی‌ڪردند او اهل رزم و درگیری باشد .😒 درگیری تا عصر ادامه داشت . وقت برگشتن ، پیش مرگ‌ها تحت تأثیر شجاعت مصطفی ، ول ڪن او نبودند .😍 یڪی از آنها بلند ، طوری ڪه همه بشنوند گفت : اینو می‌گن آخوند ! اینو می‌گن آخوند ! مصطفی می‌خندید ... دستی ڪشید به سبیل‌های تا بناگوش آن ڪاڪ مسلح و گفت : اینو میگن سیبیل اینو می‌گن سیبیل☺️ 🕊|🌹 @masjed_gram