در اطراف بسیاری از ما کودکان کوچکی در سنین کودکانی که این روزها فیلمهایشان منتشر میشود وجود دارند.
کودکانی که ما حتی حاضر به دیدن سرفه کردن دردمندانهشان نیستیم چه رسد به اینکه آنان را در چنین وضعی ببینیم...
این طفلان معصوم هر روز یخ میزنند، از گرسنگی میمیرند و یا اگر هیچیک زودتر جان شیرینشان را نگیرد، توسط پهپادها و بمبهای جانیان صهیونیست کشته میشوند.
در تابستان گرما و تشنگی و بوی تعفن اجساد آزارشان میدهد و در زمستان یخبندان و سرما و بیسرپناهی.
هر روز یتیم میشوند، هر روز بیخانمانتر و تنهاتر میشوند.
و تو ناخودآگاه با دیدن ضجّههای دردمندانه اینان و استیصال مادرانی که سعی میکنند طفلان معصومشان را آرام کنند و نمیتوانند، به یاد عزیزان کوچکت میافتی که حتی تصور یک لحظه در این حال بودنشان هم برایت دیوانه کننده و تلخ است؛ چه رسد که واقعا در این حال باشند.
حقیقتا نمیتوانم رنج این مادران تنها را درک کنم و نمیدانم در برابر این حجم عظیم درد، چند هزار کیلومتر آنسوتر، چه میتوانم بکنم؟
گاهی میاندیشم ای کاش میشد غذایی که بر سر سفره است را دو دستی تقدیمشان کنم. ای کاش میتوانستم کاشانهام را به آنها بدهم و خودم با یک دست لباس در گوشهای از آن بمانم. ای کاش امنیتی که در کشورم دارم را به آنها هم بدهم. ای کاش این کودک کوچک را میتوانستم در گرمای خانهام بخوابانم و هزاران کاشکی دیگر.
گاهی با دیدن این صحنات برای اینکه آنقدر مؤمن نیستم که طیالارض کنم و به آنها برسم هم خودم را سرزنش میکنم!
آه! ای کودکان غزه مرا ببخشید که نمیتوانم رنجتان را کم کنم.
🔻ایتا و تلگرام🔻
@Maalekalmolk