بسم الله الرحمن الرحیم 📝 نگاهی به اشکالات روش غربیان در پژوهش (1) ✍️محمد مهدی احسانی فر گاهی از روش پژوهشی اهالی مغرب زمین، به گونه ای سخن گفته می شود که گویا آنها بر قله پژوهش نشسته اند و دیگران هنوز در کوهپایه، مشغول صرف صبحانه اند! گاهی نمونه هایی مانند "کتابخانه ابن طاووس" اثر اتان کلبرگ نیز به عنوان شاهد بر مدعا معرفی می شود. آیا روش پژوهشی غربیان چنان پیشرفته است و ما چنین عقب مانده؟ آیا روش آنها در علوم انسانی و علوم دینی، نتیجه بخش بوده تا بخواهیم مقلد آنان باشیم؟ آیا در نتایجی که آنها می گیرند، صرفا علم نقش دارد و علم؟ به گمانم، خوب است در کنار قوت های روش پژوهش در غرب، به ضعف های آن نیز توجه کنیم. برخی از این ضعف ها به قرار زیر است: ۱. یکی از محورهای روش غربیان در پژوهش "جزئی پژوهی" است. در این روش، بخشی از مصادیق یک مفهوم، دیده شده و نتیجه، بر اساس همان، اعلام می شود. یعنی پژوهشگر، یک یا چند مورد خاص را می بیند (پژوهش میکروسکوپی) و "جمع" و "همه" (پژوهش ماکروسکوپی) را نمی بیند و سپس بر پایه همان، نتیجه را به موارد -احتمالا - مشابه، ولو به صورت فرضی، سرایت می دهد. در حالی که در علوم دینی و انسانی، مشابهت ماشینی بین مصادیق، وجود ندارد. یعنی اینگونه نیست که اگر دو درخت سیب، ثمره شان سیب باشد، پس دو برادر هم ثمره شان مانند هم باشد. گسترش روش های علوم تجربی در علوم انسانی و علوم دینی از خطاهای فاحش غربیان است. از همین رو، مستشرقان با دیدن خطاهایی در برخی از اجزای علوم حدیث اهل سنت، آن را به حدیث شیعه هم سرایت می دهند و یا با بررسی موردی کتاب سعد السعود ابن طاووس، درباره همه کتابخانه او و بلکه همه کتابهای موجود در قرن هفتم هجری، قضاوت می کنند. این، همان کم حوصلگی در پژوهش است که موجب می شود پیش از دیدن همه موارد، بر اساس "مورد" قضاوت کنند. "موردپژوهی" که امروزه به عنوان یک روش پژوهشی مدرن در کشور ما مطرح می شود دارای چنین اشکال بزرگی است که مخاطب را از تفکر درباره "جمع پژوهی" بازداشته و ذهنیت او را بدون استناد به دلیل متقن جامع، جهت می دهد. ۲. یکی دیگر از محورهای روش پژوهش در مغرب زمین، "گزینش منبع پژوهشی" است. به ندرت دیده می شود که در حوزه علوم دینی و اسلامی و حتی علوم انسانی، غربیان به پژوهشی جامع با استفاده از همه منابع، روی آورند. منبع پژوهشی آنان، چه کتاب باشد و چه فرد، گزینش می شود و سپس نتایج آن به موارد دیگر نیز تسری می یابد. از همین روست که وقتی مثلا تحقیقی درباره یکی از کتاب های "الزهد" انجام می دهند، بر پایه نتایج آن درباره بقیه "زهدنگاری" ها نیز قضاوت، ولو فرضی، می کنند. روش شناسی های انفرادی نیز ذیل همین محور شکل گرفته است. غربیان علاقه بسیاری به روش شناسی یک فرد مثلا ابن ابی شیبه، عبد الرزاق و ... دارند؛ اما تاکنون علاقه چندانی به روش شناسی محدثان قرن سوم یا محدثان فلان حوزه حدیثی از خود نسان نداده اند. در حقیقت، روش شناسی های جامع، هرچند نسبی، جایگاهی در روش پژوهشی غربیان ندارد. این اشکال بزرگ در تطبیق نتایج یک بررسی بر بررسی های دیگر، خود را نشان می دهد. نمی توان سید مرتضی را به دلیل بغدادی بودن و مشابهت های دیگر با شیخ مفید، همان شیخ مفید دانست و روش او را همان شمرد و در نهایت، چند قید به آن افزود و یا از آن کاست. عنصر "اجتهاد" موجب می شود که غربیان از درک تفاوت های دو مجتهد، عاجز باشند. با "پژوهش گزینشی" آن هم بدون داشتن ملاک های روشن در این "گزینش" نمی توان یک کار پژوهشی نتیجه بخش ارائه کرد؛ بلکه صرفا تعدادی فیش تولید می شود. غربیان، فیش نگاران خوبی هستند. ۳. نکته دیگر در روش شناسی پژوهش های غربی به ویژه در حوزه علوم اسلامی "بی توجهی به اعتبار منابع" است. غربیان همه نگاشته ها را مانند هم می بینند. آنها مفهومی با عنوان "اعتبارسنجی منابع حدیثی" را نمی شناسند. از همین روست که تنها با نگاه تاریخی به منابع، نگریسته و به دلیل آنکه قواعد تاریخ پژوهی آنها(که جزئی از علوم انسانی است) مشتمل بر اشکالات زیادی است (و نتیجه آن تاریخ نگاری پرغلط و آمیخته با دروغ امثال ویل دورانت است که حتی به منابع درسی ما نیز راه یافته) نمی توانند از این روش، نتایج قابل دفاعی بگیرند. مثلا در روش تاریخ پژوهی آنها مفهومی به عنوان "تایید معصوم" وجود ندارد. از این رو به نظر آنها مرحوم کلینی که تا پیامبر صلی الله علیه و آله، ۳۰۰ سال فاصله دارد، نمی تواند ناقل خوبی برای روایت های ایشان باشد؛ چون در این فاصله هر اتفاقی ممکن است برای حدیث، روی دهد! این سخن برای کارشناسان بلکه برای دانش پژوهان حدیثی بسیار ابتدایی جلوه می کند و اشکالات آن کاملا روشن است؛ اما مشابه همین سخن را "گلدزیهر" به قلم رانده است! ادامه در فرسته بعدی👇👇👇👇👇👇 @MaarefHadith