ای طایر بهشت چرا لانه‌ی تو سوخت ای باغبان برای چه گلخانه‌ی تو سوخت این زخم کهنه باز، دهان باز کرده است با آتش سقیفه در خانه ی تو سوخت میدید چونکه دست تورا بسته دشمنت خیلی در آن میان دل پروانه‌ی سوخت بودند در امان همه اهل و عیال تو هرچند نیمه شب درِ کاشانه‌ی تو سوخت یک گوشواره کم نشد از دختران تو ننوشته اند صورت ریحانه تو سوخت در خانه ات نه دامن طفلی شرر گرفت نه معجری ز دختر دردانه‌ی تو سوخت اما به کرببلا وسط آتش خیام موی رقیه عمه‌ی نازدانه‌ی تو سوخت آتش گرفت موی سرش آه می کشید از پا فتاد و زجر به امداد او رسید https://eitaa.com/Madahankhomein