شبیه قطره‌ام و خوابِ رود می‌بینم دوباره خوابِ فراز و فرود می‌بینم شبیه ذره‌ای از کائنات خویشم را دوان به سویِ حریم وجود می‌بینم دوباره در دل این رودْ، خویش را جاری به سمت ساحل دریای جود می‌بینم میان آن‌همه زائر دوباره دستم را به سینه وقتِ سلام و درود می‌بینم به سویِ من در باغِ بهشت وا شده است سرم به صحن تو گرم سجود می‌بینم در آتشم ز فراغ تو، بیت‌هایم را میان آتش سوزان و دود می‌بینم عمودها ز شمارش گذشته اما باز به جاده‌ی نرسیدن، عمود می‌بینم به خویش می‌نگرم ، روسیاهم و در خویش دلی ز جور گناهان کبود می‌بینم تو مهربان‌تر از آنی که نگذری از من دوباره لطف تو را زودِ زود می‌بینم https://eitaa.com/Maddahankhomein