یا امام رضا ادرکنی طلوع مردم چشمت گواه بود و نبود است برای بال ملایک حرم مکان فرود است تو آفتابِ بلند چهار فصل زمانی افق به شمسِ خراسانِ گنبدِ تو عمود است حنای گنبد زردت شفای دست مریض است زبان دیده در اینجا زبان صحبت رود است عرض به منطق زیباییِ تو راه ندارد عدم به دیدن روی تو پای بند وجود است نه هر که پیش غنی‌تر، نه هر که پست عقب‌تر شکسته بودن دل پیش یار شرط ورود است به اشک دیده رسیدن، به دیده جز تو ندیدن هزار بار سلام و هزار بار درود است اگرچه فاصله تا نقطه‌ی رضای تو داریم بخوان به نام جوادت که ثقل نقطه‌ی جود است نماز کامل این قبله جز شکسته شدن نیست دعای منتظران وقت گریه بین سجود است چقدر واژه از این در غزل شدند و نوشتند هنوز این همه شاعر که گرم گفت و سرود است غزل مکاشفه در سیرت تو را نتواند تمام فلسفه‌ی شعر مشق بود و نبود است @Maddahankhomein