به سویت آمدم آقا به اشک دیده می‌خوانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم تویی آنکه تمام عمر ندیدی جز بدی از من منم آنکه ز لطف و رأفتت مبهوت و حیرانم مران از در مرا، جانِ جواد خود بده راهم قبول اینکه بدم امّا قبولم کن که مهمانم (اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم)✍ میان این حرم هر گوشه آید بوی ششگوشه میان این حرم ابری‌ست حال و روز چشمانم کبوترها چو می‌آیند آب از حوض می‌نوشند میان صحنت آقاجان به یاد شاه عطشانم دلت را تا به دست آرم به پای روضه‌ی جدّت همیشه تا که می‌خوانند از گودال، گریانم شنیدم از پریشانیِ زینب روضه می‌خواندی به یاد این پریشانی‌تان آقا پریشانم شنیدم عمه جانت را به کعب نیزه آزردند چگونه شد جدا از پیکر بی سر نمی‌دانم ✍این بیت از آقای سید حمید رضا برقعی می‌باشد. https://eitaa.com/Maddahankhomein