پارت ۴ بتادینو ریختم روش ج/ی/غش رفت .هوا یه ذره دستمو نگه داشتم تا خ\ون\ش بند بیاد. از فرط در\د بی حال شده بود. از جام بلند شدم و گفتم میرم مسکن بیارم با صدای گرفته ای گفت: نمیخواد من چی چی رو نمیخواد داری از درد میمیری نمیخوام تحملش میکنم با مسکن ممکنه خوابم ببره خندیدم و گفتم نترس کاریت ندارم با در موندگی گفت: اقای محترم میگم نمیخوام از دستش لجم گرفته بود اگه حالش بد نبود صد باره از خونه پرتش کرده بودم بیرون چند تا نفس عمیق کشید و گفت کجا پیدام کردی؟ دستمو که خ\ونی شده بود با دستمال پاک کردمو گفتم تو کوچه چاقو زدن و در رفتن با حرص گفت نامردا ح\رو\م خ\ور الهی اون پولی که براش خون دل خوردم از تو چشمشون در آدا من مگه چقدر بود؟ با بی حالی گفت: پنجاه هزار تومن من؛ هه واسه پنجاه تومن اینقد ناله و نفرین میکنی؟ چشماشو باز کرد و گفت شاید واسه تو هیچی نباشه ولی واسه من خرج یه هفتس من باشه باشه حرص نخور باز خونریزی میکنه زخمت ! خب چیزی نیست که به خونوادت بگو ریختن سرت حتما درک میکنن با این حرفم انگار داغ دلش تازه شد گفت هه خونواده؟ کدوم خونواده آقا دلت خوشه ها با تعجب نگاهش کردم یه نگاه به دستمال خ/ون\ی کردم و با ترس :گفتم ببینم ایدز و هپاتیت که نداری؟ لبخند تلخی زد و گفت نترس من پاک پاکم لحنش اونقدر دردمند بود که حرفشو باور کنم گفتم تنها زندگی میکنی؟ تو ماهک🤍 https://eitaa.com/mahakman