فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولانا در مثنوی معنوی حکایتی نقل می کند که شخصی تشنه بالای درختِ گردویی رفت که در زیرِ آن نهری بس عمیق و پُر آب قرار داشت. آن مرد شاخه های درخت گردو را می تکاند و داخلِ آن گودالِ آب می ریخت و بر اثر افتادن گردوها به درونِ آب ، صدایی از آن بلند می شد و حُباب هایی بر سطحِ آب پیدا می شد. عابری که خود را خردمند و اهلِ فضل می دانست ولی از حالِ تشنۀ او خبر نداشت خیال کرد که او می خواهد گردو بخورد پس رو به آن شخص کرد و گفت : اوّلاََ گردو طبعی گرم دارد و خوردن آن موجبِ عطش می شود و ثانیاََ در پایینِ این درخت نهری قرار دارد که هر چه گردو در آن بیندازی ، آب با خود می برد. شخص تشنه بدو گفت : من نمی خواهم گردو بخورم زیرا من تشنه ام می خواهم صدای دلنشینِ آب را بشنوم و حباب های سطح آب را تماشا کنم. . . .