🌷 یاد باد آن روزگاران، یاد باد 1️⃣ با موتور گازی‌‌‌‌ می‌‌آمد کمیته. سر و کله‌‌‌‌‌‌اش که پیدا‌‌‌‌ می‌‌شد، تیکه بود که بارش‌‌‌‌ می‌‌کردند. 2️⃣ درآمد خوبی داشت، امّا باز هم برای خرج روزانه‌‌‌‌‌‌اش محتاج بود. علت آن هم این بود که همه‌‌ی پول‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را که در‌‌‌‌ می‌‌آورد، در راه خیر و مبارزه‌‌ی با شاه به مصرف‌‌‌‌ می‌‌رساند. همه‌‌ی دارایی اش، یک تخته فرش بود که آن را هم فروخت.‌‌‌‌می‌‌گفت: « چون احساس کردم یک چیز اضافیه و من هم به اون نیاز ندارم. اگر هم نیاز داشته باشم کسانی هستند که بیشتر از من به این فرش نیاز دارن.» 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 https://eitaa.com/joinchat/3503030331C272e9e9108