🌙
حالات امیر المومنین در شب شهادت
#بخش_دوم
🏴چنین روایت شده است که هرگاه وقت نماز فرا میرسید رنگ رخسار امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تغییر میکرد و بدن ایشان میلرزید. به همین جهت، بار دیگر امکلثوم به آن حضرت عرض کرد: امشب، بیداری و اضطراب شما برای چیست؟ فرمودند: «
همانا اگر امشب را به صبح برسانم، کشته خواهم شد.»
🏴شب نوزدهم به پایان رسید. امام، رفتهرفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. هنگامی خروج حضرت از درب منزل، مرغابیها راه را بر امام بستند تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد و کمربند امام باز شده و به زمین افتاد. امام کمربند خویش را بست و راهی مسجد شد.
🏴حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود.
سپس آرامآرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.
🏴هنگامی که اهل خانه، این سخنان جانفرسای ایشان را شنیدند، همه اشک ریختند و بهسختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند؛ و آن حضرت، آنها را دعوت به سکوت کردند، وقتی ساکت شدند، آنها را به خوبیها، سفارش و امر کرده و از بدیها نهی فرمودند.
🏴هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیکتر میشد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده میگشت. ترس ایشان از
شأن و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!
✅
ایتا |
سروش |
بله
@MasjedJameNarmak