۱۰ ۶۷ وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ{۶۷} و به ياد آريد آن هنگام را که موسی به قوم خود گفت: خدا فرمان می‌دهد که گاوی را بکشيد گفتند: آيا ما را به ريشخند می‌گيری؟ گفت: به خدا پناه می‌برم اگر از نادانان باشم(۶۷) اين سوره را به جهت اين داستان، سوره بقره ناميده‌اند. فرمان ذبح گاو، در تورات به عنوان يك قانون قضايى مطرح شده است و خلاصه ماجرا از اين قرار بوده كه مقتولى در بين بنی‌اسرائيل پيدا شد كه قاتل آن معلوم نبود. در ميان قوم نزاع و درگيرى شروع شد و هر قبيله، قتل را به طايفه و قبيله‌هاى ديگر نسبت می‌داد و خود را تبرئه می‌كرد. آنها براى داورى و حل مشكل، نزد حضرت موسى رفتند. موسى علیه‌السلام به آنها فرمود: خداوند دستور داده گاوى را ذبح كنيد و قطعه‌اى از بدن آن را به مقتول بزنيد تا زنده شود و قاتل خود را معرّفى كند. آنها با شنيدن اين جواب به موسى علیه‌السلام گفتند: آيا ما را مسخره می‌كنى؟ موسى گفت: مسخره كردن كار جاهلان است و من به خدا پناه می‌برم كه از جاهلان باشم. در فرهنگ قرآن و روايات، جهل به معناى بی‌خردى است، نه نادانى لذا كلمه «جهل» در برابر «عقل» بكار می‌رود، نه در برابر علم وچون مسخره كردن ديگران، نشانه بی‌خردى است، حضرت موسى از آن به خدا پناه می‌برد. اگر فرمان خداوند، با ذهن و سليقه ما مطابق نيامد و راز آن را نفهميديم، نبايد آنرا انكار كنيم. موسى علیه‌السلام دستور ذبح گاو را از سوى خدا معرّفى می‌كند تا بلكه رعايت ادب نموده و تسليم شوند، ولى آنها باز بهانه‌گيرى می‌كنند. خداوند اگر اراده نمايد، از به هم خوردن دو مرده، مرده‌اى زنده می‌شود. در كشتن گاو، تقدّس گاو كوبيده می‌شود. همانند بت شكنى ابراهيم علیه‌السلام و آتش زدن گوساله طلايى سامرى درجه ايمان مردم به پيامبرشان، از برخورد آنها در مقابل دستورات وى فهميده می‌شود. استعاذه و پناه بردن به خدا، يكى از راههاى بيمه شدن است، عصمت انبياء در سايه استعاذه و امثال آن است. مسخره كردن، كار افراد جاهل و بی‌خرد است. جهل، خطرى است كه اولياى خدا، از آن به خدا پناه می‌برند. 📗 تفسیر نور @mesbah_family801