🍃🍃🍃•🦋•﷽•🦋•🍃🍃🍃
#دلربا
🦋پارت45🦋
چیز سردی با دستم برخورد
کرد برگشتم که دیدم دختر بچه دستشو روی دستم گذاشته.
دستاش سرده سرد بود و رنگشم پریده بود.
گفت.
_عمو خاله خوب میشه؟
گفتم
_اگه تو براش دعا کنی حتما خوب میشه.
دستاشو بالا برد تا دعا کنه.
دستاش خونی بود.
دستشو گرفتمو گفتم .
_بیا بریم دستاتو بشور برگردیم.
با هم رفتیم سمت سرویس بهداشتی بهش گفتم
_برو تو دستاتو خوب با مایع بشور تا خونا پاک بشن.
سری تکون دادو رفت.
وقتی اومد بیرون دست وصورتش خیس بود چند برگ دستمال کاغذی بهش دادم تا صورتشو خشک کنه.
_اسمت چیه؟
نگاهم کرد و گفت.
_فرشته
لبخند زدم واقعا شبیه فرشته ها بود.
دستشو گرفتمو بردمش تو حیاط سمت بوفه براش شیرکاکائو و کیک خریدم.
چندتا آب میوه و کیک هم برای بقیه خریدم و برگشتیم پیش بقیه..
وسایلو به محمد حسین دادم تا پخش کنه.
مطمئنم اون خانوما هم فشارشون افتاده.
نتونستم چیزی بخورم معدم بسته شده بود.
محمد حسین اب میوه ایی به طرفم گرفت اما گفتم نمیخورم
همش تقصیر من بود اگه اون کارو نمیکردم الان اینجوری نمیشد.
عذاب وجدان بدجوری داشت خفم میکرد
محمد حسین کنارم نشستو گفت .
_چیه؟نکنه فکر میکنی تو مقصری؟
بازم فکرمو خونده بود...
گفتم.
_خوب اره من مقصرم.
گفت..
_نگو برسام مگه تو از حکمت کارای خدا خبر داری؟ یکم دقت کن اگه دلربا خانم با تو قهر نمیکرد و نمیرفت پرورشگاه اون بچه الان دزدیده شده بودو معلوم نبود چه بلایی سرش میومد دلربا خانم با مقاومتی که کرد تونست جون اون بچه رو نجات بده مطمئنم خدا دلربا خانم رو واسطه ی نجات اون بچه قرار داده برسام خدا خودش خوب میدونه چی درسته و چی غلطه پس از این فکرا نکن
حتما تو چاقو خوردن ایشونم حکمتی هست همه چیزو به خدا بسپار و فقط دعا کن.
مثل همیشه حرفای محمد حسین عین اب رو آتیش منو اروم کرد.
راست میگفت.
هیچ کار خدا بی حکمت نیست من قبلا به وضوح متوجه ی این شدم واسه همین الان ابنحوری هستم وگرنه منم یکی میشدم عین سام.
تو فکر بودم که صدای های بقیه منو به خودم اورد.
همه با عجله به سمت خانم دکتری که از اتاق عمل بیرون اومده بود رفتن.
بلند شدمو رفتم نزدیک
از حالش پرسیدن و خانم دکتر که خسته به نظر میرسید نگاهی به ما انداخت و گفت.
_خون زیادی از دست داده شکرخدا تونستیم جلوی خون ریزی رو بگیریم اما از نظر هوشیاری سطح پایینی داره میبریمش مراقب های ویژه هر وقت بهوش بیاد منتقل میشه به بخش براش دعا کنید بهوش بیاد.
قیافه ها ی همه وا رفته بود ولی جای شکرش باقیه که هنوز زنده است.
از دکتر تشکر کردیم و رفت.
دقایقی بعد دلربا روی تختی بیجون افتاده بود و به مراقبت های ویژه برده شد.....
-----🦋-----🍃--~•🌸•~--🍃----🦋-----
✍نویسنده:
#بنتفاطمه