مدافعان حرم 🇮🇷
#داستان_تحول #قسمت_دوم ... ذره ذره محبت من به شوهرم کم شد مدام فکرای منفی و مدام حرفای فامیل ک میگ
... تا اینکه صوت وصیتهاش و به علی کوچولوش رو گوش کردم من دیگه تا اون روز تشییع پیکرش فقط گریه میکردم😭 و میگفتم یه جوون اومد هیاتی, بسیجی, ک مداحی هم میکرده روی منه مداح و بسیجی و هیاتی رو کم کرد..🙈😓 باخودم گفتم فاطمه توهم هیاتی و بسیجی و مداح هستی اما این جوون کجا و تو کجا دیگه, عاااااشق شهادت شده بودم به پشت سرم ک نگاه میکردم دیدم شهدای مدافع حرم زیاد دادیم ومن غرق دردنیا بودم😔. یاعلی گفتم و رفیق شهیدم قرارش دادم اولین چیزی ک از شهید خواستم کمکم کنه نمازم را اول وقت بخونم دوم حجابم اما حجابی ک همیشگی و نه به خاطر مردم, برا خدا...😇 الحمدلله از بعد حجابم را به طور کامله کامل حفظ کردم واینم بگم وقتی با هدف و با عشق چیزی رو انتخاب کنی هیچ چیزی باعث نمیشه ک دلسردش بشی ومن اولین چیزی ک حس کردم از نمازم از حجابم نگاه رو به خودم😊, به زندگیم, احساس کردم همش دلم میخواد یه جوری لباس بپوشم و داشته باشم ک خدا و دوست دارن...☺️ 🔶🔹اما بعدازتحولم چی نصیبم شد؟ ۱-نگاه خدا به خودم وزندگیم😇 ۲-علاقه دهابرابر همسرم به من وهمچنین علاقه من به او😍 ۳- به برکت شهدا هفته ای یبار شهدا دعوتم میکنن میرم گلزار شهدا🌹 ۴-دیدار با خواهر شهید حججی برام خیییییلی قشنگ بودباخودم میگفتم ینی من واقعا باخواهر شهیدحججی روبوسی کردم؟ باورم نمیشد هر چند میدونم اینم کار خود شهید بوده 👌😉 ۵-برکت توزندگیم زیادشد یه کار خوب براشوهرم و همچنین خودم شروع کردم تدریس مداحی رایگان تدریس میکنم به نیت شهیدحججی و تمام شهدا... 🔵داستان ادامه دارد...